احكام  نماز عید فطر و قربان از  رساله امام خمینى(ره) 


1516- نماز عید فطر و قربان در زمان حضور امام معصوم علیه السلام واجب است و باید به جماعت‏ خوانده شود، و در زمان ما كه امام علیه السلام غایب است، مستحب مى‏باشد. و احتیاط  واجب آن است كه آن را به جماعت نخوانند، ولى به قصد رجاء مانع ندارد. و چنانچه ولى فقیه یا ماذون - اجازه داده شده -  از طرف او اقامه جماعت نماید، اشكال ندارد.

 

1517- وقت نماز عید قربان از اول آفتاب روز عید است تا ظهر.

 

1518- مستحب است نماز  عید قربان  را بعد از بلند شدن آفتاب بخوانند و در  عید فطر  مستحب است ‏بعد از بلند شدن آفتاب افطار كنند و زكات فطره را هم بدهند بعد از نماز عید را بخوانند.



تاريخ : 19 دی 1395برچسب:, | 10:28 | نويسنده : |

سپردن دست عروسی به تکیه گاهی یک مرد نیست؛

این سپردن انسان است به حریم بی انتهای عصمت

این پیامبر صلی الله علیه و آله نیست که دخترش را به علی علیه السلام می سپارد؛

این خداست که اختیار و اعتبار بشر را به علی و زهرا علیهاالسلام وامی نهد . . .



تاريخ : 19 دی 1395برچسب:, | 10:28 | نويسنده : |
نمونه‏هايى از اخلاق پيامبر (ص)

در سيره عملى پيامبر (ص) صدها نمونه از اخلاق نيك و زيبا وجوددارد كه هر كدام نشانگر قطره‏اى از اقيانوس عظيم حسن خلق آن‏حضرت است، همان گونه كه خداوند با تعبير «و انك لعلى خلق‏عظيم; و همانا تو اخلاق عظيم و برجسته‏اى دارى‏» به اين مطلب‏اشاره فرموده است.

نظر شما را به چند نمونه از آن‏ها جلب‏مى‏كنيم: 1- عدى بن حاتم مى‏گويد: «هنگامى كه خواهرم سفانه به اسارت‏سپاه اسلام درآمد و من به سوى شام گريختم، پس از مدتى خواهرم‏با كمال وقار و متانت ‏به شام آمد و مرا در مورد اين كه‏گريخته‏ام و او را تنها گذاشتم سرزنش كرد، عذرخواهى كردم، پس‏از چند روزى از او كه بانويى خردمند و هوشيار بود، پرسيدم:«اين مرد (پيامبر اسلام) را چگونه ديدى؟» گفت: «سوگند به‏خدا او را رادمردى شكوهمند يافتم، سزاوار است كه به اوبپيوندى كه در اين صورت به جهانى از عزت و عظمت پيوسته‏اى‏».

با خود گفتم به راستى كه نظريه صحيح همين است، به عنوان پذيرش‏اسلام، به مدينه سفر كردم، پيامبر (ص) در مسجد بود، در آن جا به‏محضرش رسيدم، سلام كردم، جواب سلامم را داد و پرسيد:كيستى؟ عرض كردم عدى بن حاتم هستم، آن حضرت برخاست و مرا به‏سوى خانه‏اش برد، در مسير راه با اين كه مرا به خانه مى‏برد،بانويى سالخورده و مستضعف با او ديدار كرد، اظهار نياز نمود،پيامبر (ص) به مدتى طولانى در آنجا توقف كرد و آن بانو را درمورد تامين نيازهايش راهنمايى فرمود. با خود گفتم:«سوگند به خدا اين شخص پادشاه نيست.»

سپس از آن جا گذشتيم وبه خانه رسول خدا (ص) وارد شدم، پيامبر (ص) از من استقبال وپذيرايى گرمى نمود، زيراندازى كه از ليف خرما بود، نزدم آوردو به من فرمود: بر روى آن بنشين. گفتم: بلكه شما بر آن‏بنشينيد. فرمود: نه، شما بر آن بنشين، خود آن حضرت بر روى‏زمين نشست، با خود گفتم: اين نيز نشانه ديگر كه آن حضرت،پادشاه نيست. سپس مطلبى از دينم را كه راز پوشيده بود بيان‏فرمود، دريافتم كه او بر رازها آگاهى دارد، و فهميدم كه‏پيامبر مرسل مى‏باشد، بيانات و پيشگوييها و مهربانى‏هايش مراشيفته‏اش كرده و همانجا مسلمان شدم.»



تاريخ : 19 دی 1395برچسب:, | 10:25 | نويسنده : محمد کرامتی نژاد |