بسم الله الرحمن الرحیم
سال ۹۴، سال «دولت و ملت، همدلی و همزبانی»/ آرزوهای بزرگ فراروی ایران با همکاری و اعتماد متقابل دولت و ملت دست یافتنی است
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی بمناسبت آغاز سال ۱۳۹۴ هجری شمسی، با تبریک سال نو و نوروز به ملت ایران و همه ملتهایی که نوروز را گرامی میدارند، سال جدید را سال «دولت و ملت، همدلی و همزبانی» نامگذاری کردند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به تقارن آغاز سال جدید با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خاطرنشان کردند: ارادت ملت ما به خاندان پیغمبر و دخت گرامی پیامبر اعظم(ص) اقتضائاتی دارد که یقیناً مردم این اقتضائات را رعایت خواهند کرد و امید است سال جدید از برکات فاطمی سرشار و برخوردار باشد و یاد آن بزرگوار تأثیرات عمیق و ماندگار خود را در زندگی مردم ما بگذارد.
ایشان در نگاه اجمالی به مسائل سال ۱۳۹۴، همکاریهای گسترده دولت و ملت را ضروری برشمردند و تأکید کردند: برای تحقق شعار سال ۹۴ یعنی «دولت و ملت، همدلی و همزبانی»، باید هر دو کفه این شعار یعنی ملت عزیز، بزرگ، شجاع، بصیر، دانا و با همت ایران و همچنین دولت خدمتگزار، به یکدیگر اعتماد، و صمیمانه با هم همکاری کنند.
حضرت آیت الله خامنهای به آرزوهای فراروی ملت ایران در سال جدید اشاره کردند و گفتند: «پیشرفت اقتصادی»، «اقتدار و عزت منطقهای و بینالمللی»، «جهشهای علمی بهمعنای واقعی»، «عدالت قضایی و اقتصادی» و از همه مهمتر، «ایمان و معنویت» آرزوهای بزرگی هستند که در این سال برای ملت ایران داریم و البته همهی این خواستهها و آرزوها نیز دست یافتنی است و خارج از ظرفیت عظیم ملت ایران و سیاستهای نظام نیست.
رهبر انقلاب در ادامه، تحقق این آرزوهای بزرگ را مشروط به همکاری، همدلی و صمیمیت دوسویه دولت و ملت خواندند و افزودند: دولت، کارگزار ملت، و ملت کارفرمای دولت است، و هر چه همکاری دولت و ملت بیشتر باشد، کارها بهتر پیش خواهد رفت، بنابراین هم دولت باید واقعاً ملت را قبول داشته باشد و ارزش، اهمیت و تواناییهای مردم را بهدرستی بپذیرد، و هم ملت باید به معنای واقعی کلمه به دولت اعتماد کند.
حضرت آیت الله خامنهای در ارزیابی کیفیت تحقق شعار سال ۱۳۹۳، سال قبل را همراه با چالشها و پیشرفتهایی برای کشور دانستند و گفتند: شعار «عزم ملی و مدیریت جهادی» با توجه به همین چالشها برای سال ۹۳ انتخاب شد و ملت ما نیز همت و عزم راسخ خود را هم در تحمل برخی مشکلات و هم حضور در مناسبتهای مهم از جمله راهپیماییهای ۲۲ بهمن و روز قدس و راهپیمایی عظیم اربعین نشان دادند.
ایشان، همچنین با اشاره به تحقق مدیریت جهادی در برخی بخشها نیز خاطرنشان کردند: هر جا مدیریت جهادی بروز داشت، پیشرفتها نیز آشکار بود، ضمن اینکه عزم ملی و مدیریت جهادی مخصوص سال ۹۳ نیست، بلکه برای امسال و همه سالهای پیش رو، مورد نیاز ملت عزیز ایران است.
رژیم ستمشاهی، در واقع حکومتی نظامی بود که در آن، نیروی مسلح همه کاره مملکت به شمار میآمدند. سران مملکتی نیز معمولا از بین امیران ارتش انتخاب میشدند و خود شاه نیز بالاترین مقام نظامی مملکت را برعهده داشت. مستشاران نظامی، سلطه کاملی بر ارتش داشتند و بدون وجود آنها هیچ کاری انجام نمیشد. افسران، درجه داران و سربازان تحت تعلیم و تربیت نظامی قرار میگرفتند تا در خدمت سردمداران رژیم باشند. البته شاه به این مطلب توجه نداشت که به دلیل رشتههای ناگسستنی فرهنگی، خانوادگی و مذهبی، این ارتش بیشتر از نظام، با جامعه پیوند خورده و بدنه آن، همان بدنه جامعه است و در روزهای حساس، به او پشت خواهد کرد.
ارتش اسلامی
با شروع نهضت انقلابی مردم ایران، رژیم گذشته که بر استواری ارتش تربیت یافته بسیار اعتماد داشت، معقتد بود با وجود چنین ارتشی، پیروزی انقلاب بعید است. البته بدنه این ارتش، از آحاد جامعهای تشکیل شده بود که با فهم و درک بالای خود، رأی به سقوط نظام پوسیده شاهنشاهی داده و جمهوری اسلامی را خواستار بودند. از این رو، برخورد ارتش با مردم انقلابی، برخوردی همراه گرایانه و غیرمنتظره برای مردم بود. در واقع این نوع برخورد ارتش و همراه شدن با جریان انقلاب، جریان شکلگیری و پیروزی انقلاب را سرعت بخشید و بزرگترین مانع بر سر راه را از میان برداشت. ارتش به طور کلی و به ویژه نیروی زمینی با توجه به بافت مردمی خود و حس وطنپرستی و بر اساس هدایت هوشمندانه امام خمینی رحمهالله به رفتار خشونتآمیز نپرداخت و سبب پیروزی سریع انقلاب شد.
دانلود کلیپ مولودی حضرت فاطمه زهرا(س)
تاريخ و مكان تولد حضرت زهرا (س)
در تاريخ تولد فاطمه عليهاالسلام در بين علماى اسلام اختلاف است. لكين در بين علماى اماميه مشهور است كه آن حضرت در روز جمعه بيستم ماه جمادى الثانى سال پنجم بعثت تولد يافته است. (1)
مكان تولد حضرت زهرا (عليهاالسلام) در شهر مكه و در خانه خديجه اتفاق افتاد. اين خانه در محلهاى است كه در گذشته به آن «زقاق العطارين» يعنى كوچه عطارها مى گفتند. رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) تا هنگام هجرت، در آن خانه ساكن بود. خانه مباركى كه بارها در آن فرشته وحى بر پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) نازل گرديد. اين خانه بعدها به صورت مسجد درآمد. (2)
و از آنجا كه محل نزول وحى و بخشى از قرآن، زيستگاه پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) و مكان تولد حضرت زهرا (عليهاالسلام) بود، در نظر عموم مسلمين ارزش معنوى و قداستى خاص داشت. و از اين رو بارها در طول تاريخ همزمان با تعمير و توسعه مسجد الحرام، نسبت به مرمت بناى آن اقدام كردند. (3)
وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در شهرهایزنجان،کرمانوتهرانبه پایان رساند و سپس به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکده هنرهای زیبایدانشگاه تهرانشد. بعد از پیروزیانقلاب اسلامیمعماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورتهای انقلاب به فیلمسازی پرداخت.
آوینی فیلمسازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره غائله گنبد(مجموعه شش روز در ترکمن صحرا)، سیلخوزستانو ظلم خوانین (مجموعه مستندخان گزیدهها) آغاز کرد.
وی فعالیتهای مطبوعاتی خود را در اواخر سال ۱۳۶۲، همزمان با مشارکت در جبههها و تهیه فیلمهای مستند دربارهجنگ، با نگارش مقالاتی در ماهنامه اعتصام ارگان انجمن اسلامی آغاز کرد.
آوینی در زمان جنگ در گروه جهاد فعالیتهای بسیاری داشت. او در این دوره بهسینما، هنر، فرهنگ واحد جهانی و مواجهه آن با مسائل مختلف فکر میکرد. مجموعه تحقیقات و مباحثات و نوشتههای آوینی در ماهنامه هنری سوره منتشر و بعدها در کتاب آینه جادو که جلد اول از مجموعه مقالات و نقدهای سینمایی اوست جمع آوری شد.
اواخر سال۱۳۷۰ مؤسسه فرهنگی روایت فتح به فرمانآیت الله خامنه ایتأسیس شد تا به کار فیلمسازی مستند و سینمایی دربارهدفاع مقدسبپردازد و تهیه مجموعهروایت فتح را که بعد از پذیرش قطعنامه رها شده بود، ادامه دهد.
آوینی و بقیه گروه، سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کمتر از یک سال، کار تهیه شش برنامه از مجموعه ده قسمتی «شهری در آسمان» را به پایان رساندند و مقدمات تهیه مجموعههای دیگری درباره آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه را تدارک دیدند. اگرچه مقارن با همین زمان، فعالیتهای مطبوعاتی او نیز ادامه داشت.
شهری در آسمان که به واقعه محاصره، سقوط و بازپسگیریخرمشهرمیپرداخت، در ماههای آخر سال۱۳۷۱ از تلویزیون پخش شد، اما برنامه وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعههای دیگر با شهادتش در فکه ناتمام ماند
سید مرتضی آوینی، بیستم فروردین۱۳۷۲ در فکه و در حال ساخت مجموعه مستند و تلویزیونی روایت فتح، بر اثر برخورد با مینهای باقیمانده از زمان جنگ به شهادت رسید.
پیکر شهید سید مرتضی آوینی۲۲ فروردین با حضور مقام معظم رهبری و هنرمندان و نویسندگان تشییع و در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
حضرت آيت اللَّه العظمي سيدحسين طباطبايي بروجردي در حدود سال 1254 ش (1292 ق) در بروجرد به دنيا آمد و پس از فراگيري مقدمات در زادگاه خود راهي نجف اشرف گرديد. ايشان در نجف از استادان نامدار زمان از قبيل آخوند خراساني، شيخالشريعه اصفهاني و سيدمحمدکاظم يزدي استفاده برد و به مدارج والاي علمي و فقهي دست يافت. آيتاللَّه بروجردي پس از اخذ اجازات متعدد اجتهاد، در بروجرد سکني گزيد و به امور علمي و مذهبي پرداخت. اما پس از مدتي، به اصرار فضلاي حوزه علميه قم، در سال 1324 ش راهي آن حوزه مبارک گرديد و زعامت آن را به عهده گرفت. حضور ايشان بر مسند زعامت حوزه علميه مانع اجراي نقشههاي خائنانه رژيم پهلوي بود و شاه تا زمان حيات معظم له از اجراي برنامههاي ضد ديني خود به صورت آشکار اجتناب ميکرد. آيتاللَّه بروجردي سالهاي متمادي بر مسند تدريس تکيه زد و شاگردان فراواني را تربيت کرد که حضرات آيات: شهيد مرتضي مطهري، سيد محمد حسيني بهشتي، جعفر سبحاني، عليپناه اشتهاردي، حسين نوري همداني، ناصر مکارم شيرازي، مجتبي محمدي عراقي، سيد مصطفي صفايي خوانساري و دهها عالم فاضل از آن جملهاند. همچنين آثار متعددي از اين فقيه فرزانه به يادگار ماندهاند که برخي از آنها بدين قرارند: جامع احاديث شيعه، طبقات رجال و حاشيه برکفايه. سرانجام اين عالم رباني و مرجع عظيم در دهم فروردين سال 1340 ش برابر با 13 شوال 1380 ق در 86 سالگي درگذشت و پس از تشييعي باشکوه، در کنار مسجد اعظم قم که از آثار ماندگار ايشان است به خاک سپرده شد
نقل علامه مجلسى از زبان عمر
علامه مجلسى عهدنامهاى از خليفه دوم براى معاويه در بحارالانوار آورده كه ماجراى خود را با زهرا عليهاالسلام در آن حكايت كرده است. (1)
از جمله در آن آمده: «به خانه على آمدم تا مگر او را به زبانى بيرون كشم. كنيزك فضّه كه به او گفتم: به على بگو براى بيعت با ابوبكر بيرون آيد كه مسلمانان بر خلافت او اجماع كردهاند; گفت: اميرالمؤمنين مشغول است. گفتم: اين را فراموش كن و به او بگو بيرون آيد و الّا داخل مىشويم و او را به اكراه بيرون مىآوريم.
فاطمه بيرون آمد. پشت در ايستاد و گفت: اين گمراهان دروغگو; چه مىگوييد؟ و چه مىخواهيد؟ گفتم: فاطمه! گفت: عمر! چه مىخواهى؟! گفتم پسر عمويت را چه شده كه تو را براى پاسخ فرستاده و خودش پشت پرده نشسته است؟
گفت: اى شقى! طغيان تو مرا بيرون آورد و حجت را بر تو تمام كرد...
گفتم: اين اباطيل و افسانههاى زنانه را از سرت بيرون كن و به على بگو بيرون بيايد.
گفت مورد احترام ما نيستى، عمر! مرا از حزب شيطان مىترسانى؟ در حالى كه حزب شيطان بس ضعيف است.
گفتم: اگر على نيايد، هيزم مىآورم و خانه را به روى ساكنانش آتش مىزنم، و آنان را به آتش مىكشم يا على را براى بيعت مىبريم. تازيانه قنفذ را گرفتم و زدم. به خالد بن وليد گفتم: تو با مردان هيزم فراهم كنيد. خودم خانه را آتش مىزنم.
فاطمه گفت: اى دشمن خدا و دشمن رسول او و دشمن اميرالمؤمنين. فاطمه دستهاى خود را پشت در گذاشت تا مرا از باز كردن در بازدارد خواستم در را باز كنم. نتوانستم. پس با تازيانه به دستهايش زدم چنانكه دردش گرفت و من صداى ناله و گريهاش را مىشنيدم. نزديك بود كه نرم شوم و از دم در بازگردم، اما كينههاى على و حرص او به خون دليران عرب را به ياد آوردم... پس لگدى به در زدم كه فاطمه شكمش را به آن چسبانده بود و پشت آن پنهان شده بود. چنان فرياد زد كه گمان كردم كه فريادش مدينه را زير و رو كرد شنيدم كه گفت: پدر! يا رسولاللَّه! اينگونه با حبيبه و دخترت رفتار مىشود؟ آه: فضّه! مرا بگير كه به خدا قسم جنين داخل شكمم كشته شد. و شنيدم كه او را درد زايمان گرفته است. او به ديوار تكيه داده بود.
در را به داخل راندم و داخل شدم. به گونهاى در مقابلم ايستاد كه جلوى ديدم را گرفت. از روى مقنعه چنان به گونهاش سيلى زدم كه گوشوارهاش كنده شد و روى زمين افتاد. على بيرون آمد. چون احساس كردم كه مىآيد، به سرعت بيرون دويدم و به خالد و قنفذ و كسانى كه با آن دو بودند، گفتم: از خطر بزرگى نجات پيدا كردم».
در روايت ديگرى آمده: «جنايت بزرگى مرتكب شدم و اينك بر خودم ايمن نيستم. اين على است كه از خانه بيرون آمده. همه با هم طاقت او را نداريم. على بيرون آمد. فاطمه دستانش را به سر برد تا آن را باز كند و از آنچه به او رسيده بود، از خداى بزرگ استغاثه كند. على، پيراهنش را روى فاطمه انداخت و به او گفت: دختر رسول خدا! خداوند پدرت را براى جهانيان رحمت فرستاده است، پس تو نيز، اى سرور زنان! براى اين خلق نگونبخت رحمت باش نه عذاب. درد زايمانش سخت شد. وارد خانه شد و جنينى را سقط كرد كه على او را محسن ناميد.
جمعيتى زياد فراهم كردم نه براى مقابله با على بلكه قلبم به آنان محكم شود. آمدم و او را كه در محاصره قرار داشت، از خانهاش بيرون آوردم... ابوبكر مىگفت: واى بر تو عمر! چه كارى بود كه با فاطمه كردى؟!». (2)
نقل مفضل از امام صادق
مفضّل حديثى از امام صادق عليهالسلام روايت كرده كه از امام حجّت- عجلاللَّه تعالى فرجه الشريف- و رجعت برخى مردگان سخن مىگويد. از جمله در اين روايت آمده: «زدن سلمان فارسى، آتش زدن در خانه اميرالمؤمنين، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام بر رويشان و تازيانه زدن به دستان صديقهى كبرى فاطمه عليهاالسلام و شكم او و سقط محسن... و جمع هيزم، انباشت آن كنار در براى آتش زدن خانه اميرالمؤمنين، فاطمه، حسن، حسين و زينب، امكلثوم، فضّه، آتش زدن در، و خروج فاطمه و خطاب او به آنان از پشت در، و سخن او گفت: واى بر تو عمر! اين چه جسارتى است كه به خدا و رسول مىكنى؟ مىخواهى نسل رسول خدا را از دنيا قطع كنى و از بين ببرى، و نور خدا را خاموش كنى...
عمر گفت: خودت انتخاب كن يا بيرون آمدن على براى بيعت با ابوبكر را و يا آتش زدن همهى شما؟!».
در اين روايت آمده: «قنفذ دستش را وارد خانه كرد تا در را باز كند و عمر با تازيانه چنان به بازوى زهرا عليهاالسلام زد كه همچون بازوبند روى بازويش حلقه زد و لگدى به در كوبيد كه به شكم فاطمه عليهاالسلام خورد در حالى محسن را شش ماهه در شكم داشت، و سقط شدن محسن و هجوم عمر، قنفذ، خالد بن وليد، سيلى زدن به زهرا عليهاالسلام چنانكه گوشوارهاش شكست، فاطمه عليهاالسلام بلند بلند مىگريست، مىگفت: پدر! وا رسول اللَّه! دخترت فاطمه را تكذيب مىكنند، او را مىزنند و فرزندش را در شكمش مىكشند».
... در اثر لگدى كه به شكم او زدند و راندن در، درد زايمان گرفت و محسن را سقط كرد.(3)
نقل از زبان حضرت زهرا
زهرا عليهاالسلام: «هيزم زيادى بر در خانهى ما جمع كردند و آتش آوردند كه خانهى ما را آتش بزنند. پشت در ايستادم و آنان را به خدا و پدرم سوگند دادم كه دست از ما بردارند و منصرف شوند.
عمر تازيانه را از دست قنفذ غلام ابوبكر گرفت، و به بازويم زد چنانكه همچون بازوبند به دور بازويم حلقه زد.
پس لگدى به در زد و آن را به طرف من راند. من كه آبستن بودم، به رويم درافتادم. آتش شعله مىكشيد و صورتم را مىگداخت.
سپس چنان مرا سيلى زد كه گوشوارهام از گوشم كنده شد و مرا درد زايمان گرفت و محسن بىگناه را كشته سقط كردم». (4)
نقل سليم بن قيس هلالى
سليم بن قيس اين قضيه را از سلمان و عبداللَّه بن عباس روايت مىكند كه گفتند:
«پس از بيعت با ابوبكر، بارها به دنبال على فرستادند اما على حاضر نشد نزدشان بيايد. عمر غضبناك برجست و خالد بن وليد، و قنفذ را صدا زد و دستور داد كه هيزم و آتش بياورند. سپس راه افتاد تا به در خانه على رسيد. فاطمه عليهاالسلام پشت در نشسته بود. پس از وفات رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله سرش را مىبست و جسمش نحيف و لاغر شده بود.
عمر در زد، سپس ندا داد: پسر ابىطالب! در را باز كن. فاطمه عليهاالسلام گفت: عمر! تو را با ما چه كار، ما را به حال خودمان رها نمىكنى؟! گفت: در را باز كن و الّا خانه را به رويتان آتش مىزنيم. فاطمه گفت: عمر! از خداوند عزوجل پروا ندارى، در خانهام بر من وارد مىشوى و بر من هجوم مىآورى؟! عمر حاضر نشد برگردد. آتش خواست و در را آتش زد. در سوخت.
پس عمر آن را به داخل راند. فاطمه به سوى او آمد و فرياد كشيد: پدر! يا رسولاللَّه...». (5)
رژیم ستمشاهی، در واقع حکومتی نظامی بود که در آن، نیروی مسلح همه کاره مملکت به شمار میآمدند. سران مملکتی نیز معمولا از بین امیران ارتش انتخاب میشدند و خود شاه نیز بالاترین مقام نظامی مملکت را برعهده داشت. مستشاران نظامی، سلطه کاملی بر ارتش داشتند و بدون وجود آنها هیچ کاری انجام نمیشد. افسران، درجه داران و سربازان تحت تعلیم و تربیت نظامی قرار میگرفتند تا در خدمت سردمداران رژیم باشند. البته شاه به این مطلب توجه نداشت که به دلیل رشتههای ناگسستنی فرهنگی، خانوادگی و مذهبی، این ارتش بیشتر از نظام، با جامعه پیوند خورده و بدنه آن، همان بدنه جامعه است و در روزهای حساس، به او پشت خواهد کرد.
ارتش اسلامی
با شروع نهضت انقلابی مردم ایران، رژیم گذشته که بر استواری ارتش تربیت یافته بسیار اعتماد داشت، معقتد بود با وجود چنین ارتشی، پیروزی انقلاب بعید است. البته بدنه این ارتش، از آحاد جامعهای تشکیل شده بود که با فهم و درک بالای خود، رأی به سقوط نظام پوسیده شاهنشاهی داده و جمهوری اسلامی را خواستار بودند. از این رو، برخورد ارتش با مردم انقلابی، برخوردی همراه گرایانه و غیرمنتظره برای مردم بود. در واقع این نوع برخورد ارتش و همراه شدن با جریان انقلاب، جریان شکلگیری و پیروزی انقلاب را سرعت بخشید و بزرگترین مانع بر سر راه را از میان برداشت. ارتش به طور کلی و به ویژه نیروی زمینی با توجه به بافت مردمی خود و حس وطنپرستی و بر اساس هدایت هوشمندانه امام خمینی رحمهالله به رفتار خشونتآمیز نپرداخت و سبب پیروزی سریع انقلاب شد.
دانلود کلیپ مولودی حضرت فاطمه زهرا(س)
تاريخ و مكان تولد حضرت زهرا (س)
در تاريخ تولد فاطمه عليهاالسلام در بين علماى اسلام اختلاف است. لكين در بين علماى اماميه مشهور است كه آن حضرت در روز جمعه بيستم ماه جمادى الثانى سال پنجم بعثت تولد يافته است. (1)
مكان تولد حضرت زهرا (عليهاالسلام) در شهر مكه و در خانه خديجه اتفاق افتاد. اين خانه در محلهاى است كه در گذشته به آن «زقاق العطارين» يعنى كوچه عطارها مى گفتند. رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) تا هنگام هجرت، در آن خانه ساكن بود. خانه مباركى كه بارها در آن فرشته وحى بر پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) نازل گرديد. اين خانه بعدها به صورت مسجد درآمد. (2)
و از آنجا كه محل نزول وحى و بخشى از قرآن، زيستگاه پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) و مكان تولد حضرت زهرا (عليهاالسلام) بود، در نظر عموم مسلمين ارزش معنوى و قداستى خاص داشت. و از اين رو بارها در طول تاريخ همزمان با تعمير و توسعه مسجد الحرام، نسبت به مرمت بناى آن اقدام كردند. (3)
وی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند و سپس به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی معماری را کنار گذاشت و به اقتضای ضرورتهای انقلاب به فیلمسازی پرداخت.
آوینی فیلمسازی را در اوایل پیروزی انقلاب با ساختن چند مجموعه درباره غائله گنبد(مجموعه شش روز در ترکمن صحرا)، سیل خوزستان و ظلم خوانین (مجموعه مستندخان گزیدهها) آغاز کرد.
وی فعالیتهای مطبوعاتی خود را در اواخر سال ۱۳۶۲، همزمان با مشارکت در جبههها و تهیه فیلمهای مستند درباره جنگ، با نگارش مقالاتی در ماهنامه اعتصام ارگان انجمن اسلامی آغاز کرد.
آوینی در زمان جنگ در گروه جهاد فعالیتهای بسیاری داشت. او در این دوره به سینما، هنر، فرهنگ واحد جهانی و مواجهه آن با مسائل مختلف فکر میکرد. مجموعه تحقیقات و مباحثات و نوشتههای آوینی در ماهنامه هنری سوره منتشر و بعدها در کتاب آینه جادو که جلد اول از مجموعه مقالات و نقدهای سینمایی اوست جمع آوری شد.
اواخر سال ۱۳۷۰ مؤسسه فرهنگی روایت فتح به فرمان آیت الله خامنه ای تأسیس شد تا به کار فیلمسازی مستند و سینمایی درباره دفاع مقدس بپردازد و تهیه مجموعهروایت فتح را که بعد از پذیرش قطعنامه رها شده بود، ادامه دهد.
آوینی و بقیه گروه، سفر به مناطق جنگی را از سر گرفتند و طی مدتی کمتر از یک سال، کار تهیه شش برنامه از مجموعه ده قسمتی «شهری در آسمان» را به پایان رساندند و مقدمات تهیه مجموعههای دیگری درباره آبادان، سوسنگرد، هویزه و فکه را تدارک دیدند. اگرچه مقارن با همین زمان، فعالیتهای مطبوعاتی او نیز ادامه داشت.
شهری در آسمان که به واقعه محاصره، سقوط و بازپسگیری خرمشهر میپرداخت، در ماههای آخر سال ۱۳۷۱ از تلویزیون پخش شد، اما برنامه وی برای تکمیل این مجموعه و ساختن مجموعههای دیگر با شهادتش در فکه ناتمام ماند
سید مرتضی آوینی، بیستم فروردین ۱۳۷۲ در فکه و در حال ساخت مجموعه مستند و تلویزیونی روایت فتح، بر اثر برخورد با مینهای باقیمانده از زمان جنگ به شهادت رسید.
پیکر شهید سید مرتضی آوینی ۲۲ فروردین با حضور مقام معظم رهبری و هنرمندان و نویسندگان تشییع و در گلزار شهدای بهشت زهرا (س) به خاک سپرده شد.
حضرت آيت اللَّه العظمي سيدحسين طباطبايي بروجردي در حدود سال 1254 ش (1292 ق) در بروجرد به دنيا آمد و پس از فراگيري مقدمات در زادگاه خود راهي نجف اشرف گرديد. ايشان در نجف از استادان نامدار زمان از قبيل آخوند خراساني، شيخالشريعه اصفهاني و سيدمحمدکاظم يزدي استفاده برد و به مدارج والاي علمي و فقهي دست يافت. آيتاللَّه بروجردي پس از اخذ اجازات متعدد اجتهاد، در بروجرد سکني گزيد و به امور علمي و مذهبي پرداخت. اما پس از مدتي، به اصرار فضلاي حوزه علميه قم، در سال 1324 ش راهي آن حوزه مبارک گرديد و زعامت آن را به عهده گرفت. حضور ايشان بر مسند زعامت حوزه علميه مانع اجراي نقشههاي خائنانه رژيم پهلوي بود و شاه تا زمان حيات معظم له از اجراي برنامههاي ضد ديني خود به صورت آشکار اجتناب ميکرد. آيتاللَّه بروجردي سالهاي متمادي بر مسند تدريس تکيه زد و شاگردان فراواني را تربيت کرد که حضرات آيات: شهيد مرتضي مطهري، سيد محمد حسيني بهشتي، جعفر سبحاني، عليپناه اشتهاردي، حسين نوري همداني، ناصر مکارم شيرازي، مجتبي محمدي عراقي، سيد مصطفي صفايي خوانساري و دهها عالم فاضل از آن جملهاند. همچنين آثار متعددي از اين فقيه فرزانه به يادگار ماندهاند که برخي از آنها بدين قرارند: جامع احاديث شيعه، طبقات رجال و حاشيه برکفايه. سرانجام اين عالم رباني و مرجع عظيم در دهم فروردين سال 1340 ش برابر با 13 شوال 1380 ق در 86 سالگي درگذشت و پس از تشييعي باشکوه، در کنار مسجد اعظم قم که از آثار ماندگار ايشان است به خاک سپرده شد
نقل علامه مجلسى از زبان عمر
علامه مجلسى عهدنامهاى از خليفه دوم براى معاويه در بحارالانوار آورده كه ماجراى خود را با زهرا عليهاالسلام در آن حكايت كرده است. (1)
از جمله در آن آمده: «به خانه على آمدم تا مگر او را به زبانى بيرون كشم. كنيزك فضّه كه به او گفتم: به على بگو براى بيعت با ابوبكر بيرون آيد كه مسلمانان بر خلافت او اجماع كردهاند; گفت: اميرالمؤمنين مشغول است. گفتم: اين را فراموش كن و به او بگو بيرون آيد و الّا داخل مىشويم و او را به اكراه بيرون مىآوريم.
فاطمه بيرون آمد. پشت در ايستاد و گفت: اين گمراهان دروغگو; چه مىگوييد؟ و چه مىخواهيد؟ گفتم: فاطمه! گفت: عمر! چه مىخواهى؟! گفتم پسر عمويت را چه شده كه تو را براى پاسخ فرستاده و خودش پشت پرده نشسته است؟
گفت: اى شقى! طغيان تو مرا بيرون آورد و حجت را بر تو تمام كرد...
گفتم: اين اباطيل و افسانههاى زنانه را از سرت بيرون كن و به على بگو بيرون بيايد.
گفت مورد احترام ما نيستى، عمر! مرا از حزب شيطان مىترسانى؟ در حالى كه حزب شيطان بس ضعيف است.
گفتم: اگر على نيايد، هيزم مىآورم و خانه را به روى ساكنانش آتش مىزنم، و آنان را به آتش مىكشم يا على را براى بيعت مىبريم. تازيانه قنفذ را گرفتم و زدم. به خالد بن وليد گفتم: تو با مردان هيزم فراهم كنيد. خودم خانه را آتش مىزنم.
فاطمه گفت: اى دشمن خدا و دشمن رسول او و دشمن اميرالمؤمنين. فاطمه دستهاى خود را پشت در گذاشت تا مرا از باز كردن در بازدارد خواستم در را باز كنم. نتوانستم. پس با تازيانه به دستهايش زدم چنانكه دردش گرفت و من صداى ناله و گريهاش را مىشنيدم. نزديك بود كه نرم شوم و از دم در بازگردم، اما كينههاى على و حرص او به خون دليران عرب را به ياد آوردم... پس لگدى به در زدم كه فاطمه شكمش را به آن چسبانده بود و پشت آن پنهان شده بود. چنان فرياد زد كه گمان كردم كه فريادش مدينه را زير و رو كرد شنيدم كه گفت: پدر! يا رسولاللَّه! اينگونه با حبيبه و دخترت رفتار مىشود؟ آه: فضّه! مرا بگير كه به خدا قسم جنين داخل شكمم كشته شد. و شنيدم كه او را درد زايمان گرفته است. او به ديوار تكيه داده بود.
در را به داخل راندم و داخل شدم. به گونهاى در مقابلم ايستاد كه جلوى ديدم را گرفت. از روى مقنعه چنان به گونهاش سيلى زدم كه گوشوارهاش كنده شد و روى زمين افتاد. على بيرون آمد. چون احساس كردم كه مىآيد، به سرعت بيرون دويدم و به خالد و قنفذ و كسانى كه با آن دو بودند، گفتم: از خطر بزرگى نجات پيدا كردم».
در روايت ديگرى آمده: «جنايت بزرگى مرتكب شدم و اينك بر خودم ايمن نيستم. اين على است كه از خانه بيرون آمده. همه با هم طاقت او را نداريم. على بيرون آمد. فاطمه دستانش را به سر برد تا آن را باز كند و از آنچه به او رسيده بود، از خداى بزرگ استغاثه كند. على، پيراهنش را روى فاطمه انداخت و به او گفت: دختر رسول خدا! خداوند پدرت را براى جهانيان رحمت فرستاده است، پس تو نيز، اى سرور زنان! براى اين خلق نگونبخت رحمت باش نه عذاب. درد زايمانش سخت شد. وارد خانه شد و جنينى را سقط كرد كه على او را محسن ناميد.
جمعيتى زياد فراهم كردم نه براى مقابله با على بلكه قلبم به آنان محكم شود. آمدم و او را كه در محاصره قرار داشت، از خانهاش بيرون آوردم... ابوبكر مىگفت: واى بر تو عمر! چه كارى بود كه با فاطمه كردى؟!». (2)
نقل مفضل از امام صادق
مفضّل حديثى از امام صادق عليهالسلام روايت كرده كه از امام حجّت- عجلاللَّه تعالى فرجه الشريف- و رجعت برخى مردگان سخن مىگويد. از جمله در اين روايت آمده: «زدن سلمان فارسى، آتش زدن در خانه اميرالمؤمنين، فاطمه، حسن و حسين عليهمالسلام بر رويشان و تازيانه زدن به دستان صديقهى كبرى فاطمه عليهاالسلام و شكم او و سقط محسن... و جمع هيزم، انباشت آن كنار در براى آتش زدن خانه اميرالمؤمنين، فاطمه، حسن، حسين و زينب، امكلثوم، فضّه، آتش زدن در، و خروج فاطمه و خطاب او به آنان از پشت در، و سخن او گفت: واى بر تو عمر! اين چه جسارتى است كه به خدا و رسول مىكنى؟ مىخواهى نسل رسول خدا را از دنيا قطع كنى و از بين ببرى، و نور خدا را خاموش كنى...
عمر گفت: خودت انتخاب كن يا بيرون آمدن على براى بيعت با ابوبكر را و يا آتش زدن همهى شما؟!».
در اين روايت آمده: «قنفذ دستش را وارد خانه كرد تا در را باز كند و عمر با تازيانه چنان به بازوى زهرا عليهاالسلام زد كه همچون بازوبند روى بازويش حلقه زد و لگدى به در كوبيد كه به شكم فاطمه عليهاالسلام خورد در حالى محسن را شش ماهه در شكم داشت، و سقط شدن محسن و هجوم عمر، قنفذ، خالد بن وليد، سيلى زدن به زهرا عليهاالسلام چنانكه گوشوارهاش شكست، فاطمه عليهاالسلام بلند بلند مىگريست، مىگفت: پدر! وا رسول اللَّه! دخترت فاطمه را تكذيب مىكنند، او را مىزنند و فرزندش را در شكمش مىكشند».
... در اثر لگدى كه به شكم او زدند و راندن در، درد زايمان گرفت و محسن را سقط كرد.(3)
نقل از زبان حضرت زهرا
زهرا عليهاالسلام: «هيزم زيادى بر در خانهى ما جمع كردند و آتش آوردند كه خانهى ما را آتش بزنند. پشت در ايستادم و آنان را به خدا و پدرم سوگند دادم كه دست از ما بردارند و منصرف شوند.
عمر تازيانه را از دست قنفذ غلام ابوبكر گرفت، و به بازويم زد چنانكه همچون بازوبند به دور بازويم حلقه زد.
پس لگدى به در زد و آن را به طرف من راند. من كه آبستن بودم، به رويم درافتادم. آتش شعله مىكشيد و صورتم را مىگداخت.
سپس چنان مرا سيلى زد كه گوشوارهام از گوشم كنده شد و مرا درد زايمان گرفت و محسن بىگناه را كشته سقط كردم». (4)
نقل سليم بن قيس هلالى
سليم بن قيس اين قضيه را از سلمان و عبداللَّه بن عباس روايت مىكند كه گفتند:
«پس از بيعت با ابوبكر، بارها به دنبال على فرستادند اما على حاضر نشد نزدشان بيايد. عمر غضبناك برجست و خالد بن وليد، و قنفذ را صدا زد و دستور داد كه هيزم و آتش بياورند. سپس راه افتاد تا به در خانه على رسيد. فاطمه عليهاالسلام پشت در نشسته بود. پس از وفات رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله سرش را مىبست و جسمش نحيف و لاغر شده بود.
عمر در زد، سپس ندا داد: پسر ابىطالب! در را باز كن. فاطمه عليهاالسلام گفت: عمر! تو را با ما چه كار، ما را به حال خودمان رها نمىكنى؟! گفت: در را باز كن و الّا خانه را به رويتان آتش مىزنيم. فاطمه گفت: عمر! از خداوند عزوجل پروا ندارى، در خانهام بر من وارد مىشوى و بر من هجوم مىآورى؟! عمر حاضر نشد برگردد. آتش خواست و در را آتش زد. در سوخت.
پس عمر آن را به داخل راند. فاطمه به سوى او آمد و فرياد كشيد: پدر! يا رسولاللَّه...». (5)
بسم الله الرحمن الرحیم
سال ۹۴، سال «دولت و ملت، همدلی و همزبانی»/ آرزوهای بزرگ فراروی ایران با همکاری و اعتماد متقابل دولت و ملت دست یافتنی است
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی بمناسبت آغاز سال ۱۳۹۴ هجری شمسی، با تبریک سال نو و نوروز به ملت ایران و همه ملتهایی که نوروز را گرامی میدارند، سال جدید را سال «دولت و ملت، همدلی و همزبانی» نامگذاری کردند.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به تقارن آغاز سال جدید با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خاطرنشان کردند: ارادت ملت ما به خاندان پیغمبر و دخت گرامی پیامبر اعظم(ص) اقتضائاتی دارد که یقیناً مردم این اقتضائات را رعایت خواهند کرد و امید است سال جدید از برکات فاطمی سرشار و برخوردار باشد و یاد آن بزرگوار تأثیرات عمیق و ماندگار خود را در زندگی مردم ما بگذارد.
ایشان در نگاه اجمالی به مسائل سال ۱۳۹۴، همکاریهای گسترده دولت و ملت را ضروری برشمردند و تأکید کردند: برای تحقق شعار سال ۹۴ یعنی «دولت و ملت، همدلی و همزبانی»، باید هر دو کفه این شعار یعنی ملت عزیز، بزرگ، شجاع، بصیر، دانا و با همت ایران و همچنین دولت خدمتگزار، به یکدیگر اعتماد، و صمیمانه با هم همکاری کنند.
حضرت آیت الله خامنهای به آرزوهای فراروی ملت ایران در سال جدید اشاره کردند و گفتند: «پیشرفت اقتصادی»، «اقتدار و عزت منطقهای و بینالمللی»، «جهشهای علمی بهمعنای واقعی»، «عدالت قضایی و اقتصادی» و از همه مهمتر، «ایمان و معنویت» آرزوهای بزرگی هستند که در این سال برای ملت ایران داریم و البته همهی این خواستهها و آرزوها نیز دست یافتنی است و خارج از ظرفیت عظیم ملت ایران و سیاستهای نظام نیست.
رهبر انقلاب در ادامه، تحقق این آرزوهای بزرگ را مشروط به همکاری، همدلی و صمیمیت دوسویه دولت و ملت خواندند و افزودند: دولت، کارگزار ملت، و ملت کارفرمای دولت است، و هر چه همکاری دولت و ملت بیشتر باشد، کارها بهتر پیش خواهد رفت، بنابراین هم دولت باید واقعاً ملت را قبول داشته باشد و ارزش، اهمیت و تواناییهای مردم را بهدرستی بپذیرد، و هم ملت باید به معنای واقعی کلمه به دولت اعتماد کند.
حضرت آیت الله خامنهای در ارزیابی کیفیت تحقق شعار سال ۱۳۹۳، سال قبل را همراه با چالشها و پیشرفتهایی برای کشور دانستند و گفتند: شعار «عزم ملی و مدیریت جهادی» با توجه به همین چالشها برای سال ۹۳ انتخاب شد و ملت ما نیز همت و عزم راسخ خود را هم در تحمل برخی مشکلات و هم حضور در مناسبتهای مهم از جمله راهپیماییهای ۲۲ بهمن و روز قدس و راهپیمایی عظیم اربعین نشان دادند.
ایشان، همچنین با اشاره به تحقق مدیریت جهادی در برخی بخشها نیز خاطرنشان کردند: هر جا مدیریت جهادی بروز داشت، پیشرفتها نیز آشکار بود، ضمن اینکه عزم ملی و مدیریت جهادی مخصوص سال ۹۳ نیست، بلکه برای امسال و همه سالهای پیش رو، مورد نیاز ملت عزیز ایران است.
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 67
بازدید کل : 70419
تعداد مطالب : 790
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1