حضرت آیت اللَّه العظمی سیداحمد خوانساری در سال 1309 ق در خوانسار به دنیا آمد. در 3 سالگی پدر را از دست داد و سرپرستی او بر عهدهٔ برادرش قرار گرفت. سید احمد پس از فراگیری مقدمات در زادگاه خود، برای ادامهٔ تحصیل، عازم اصفهان گردید و از آن جا عزم نجف اشرف نمود. ایشان در حوزهٔ علمیهٔ نجف خوشهچین خرمن معارف آیات عظام: آخوند خراسانی، سیدمحمدکاظم یزدی، میرزای نایینی و آقاضیاءالدین عراقی بود و پس از سالیانی، بر قلهٔ رفیع اجتهاد دست یافت. آیتاللَّه خوانساری در سال 1335 ق به ایران بازگشت و در درس آیت اللَّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی در اراک شرکت کرد. با تاسیس حوزهٔ علمیهٔ قم، به تدریس و پرورش شاگردان همت گماشت ولی از جانب آیتاللَّه بروجردی عازم تهران گردید و در مسجد سیدعزیزاللَّه به اقامهٔ نماز جماعت، تدریس خارج فقه، رفع گرفتاریهای مردم و فعالیتهای سیاسی پرداخت. ایشان در زهد و پرهیزگاری و مبارزه با هوای نفس کم نظیر و زبانزد همگان بود و حضور ایشان در کنار حضرت امام، نهضت اسلامی ایران را تقویت میکرد. سرانجام این عالم ربانی در 29 دی 1363 در 96 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد و به سرای باقی شتافت. پیکر آن مرجع بزرگوار تقلید پس از تشییع در تهران به قم منتقل گردید و در مسجد بالاسر حضرت معصومه (س) مدفون شد. العقائدُ الحَقّه، مناسک حج و جامعُ المدارک از جمله آثار ایشان میباشد.
سيدمحمد حسن معروف به آقا نجفي قوچاني در سال 1295 ق در روستاي خُسرويّه در حوالي شهر قوچان به دنيا آمد. در كودكي به فراگيري قرآن نزد پدر پرداخت و سپس به تشويق والد خود براي تحصيل علوم ديني، راهي قوچان شد. از آن پس وارد مشهد گرديد و تحصيلات خود را ادامه داد. سيدمحمدحسن در نوزده سالگي همراه يكي از دوستانش، با پاي پياده از راه طبس به يزد و از آنجا به اصفهان رفته و در اقامت چهار سالهي خود در آن شهر، از اساتيد فن، مستفيض گرديد. آقانجفي قوچاني بار ديگر با پاي پياده عزم نجف اشرف كرد. در مدت بيست سال سكونت در آن ديار مقدس، از محضر علماي نامدارِ زمان از جمله آخوند خراساني بهرهمند شد و به اجتهاد نايل آمد. او با شنيدن خبر درگذشت پدر به زادگاه خود مراجعت نمود و به درخواست اهالي قوچان، در آن شهر رحل اقامت افكند. آقا نجفي قوچاني، علاوه بر ادارهي حوزهي علوم دينيِ آن ديار، حاكميت شرع شهر قوچان را نيز عهده دار بود. آقا نجفي قوچاني در جنبش مشروطيت ايران، همگام با ديگر روحانيونِ مبارز، مشاركت فعال داشت. از وي آثار گرانسنگي به جا مانده است كه كتب سياحت شرق و سياحت غرب از جملهي آنها ميباشد. سرانجام اين عارف زاهد در شصت و هشت سالگي در شهر قوچان دار فاني را وداع گفت و در منزل خود در آن شهر مدفون گرديد.
سلمان رشدی نویسنده مرتد هندی الاصلِ انگلیسی در رمان خود با نام آیات شیطانی، به اسلام، قرآن و پیامبر اکرم (ص) و بسیاری دیگر از مقدسات مسلمانان به روشی جاهلانه و نابخردانه اهانت کرده است. تألیف و انتشار کتاب آیات شیطانی در سطح گسترده که با نظر مثبت و مساعد دولتهای غربی انجام شد، حاکی از توطئه فرهنگی جدید غرب علیه مسلمانان، تحت پوشش آزادی بود. اما فتوای صریح امام خمینی علیه نویسنده این کتاب، باعث بیداری مردم جهان به ویژه مسلمانان شد و در واقع از تکرار چنین اهانتهایی به اسلام جلوگیری کرد. پس از صدور این فتوا، اکثریت علمای جهان اسلام و بسیاری از آزاداندیشان از آن حمایت کردند. این در حالی بود که دولتهای غربی به بهانه دفاع از آزادی قلم به حمایت شدید تبلیغاتی و سیاسی از سلمان رشدی پرداختند.
حضرت امام با صدور حکم شرعی ارتداد نویسنده کتاب آیات شیطانی، نیروی عظیم نیروهای مسلمان را آشکار ساخت و موجی توفنده از تودههای میلیاردی مسلمانان در مصاف با کفر پدید آورد. رشدی مرتد نیز از لحظه صدور حکم، مخفی شد و پلیس اسکاتلند یارد، حفاظت از وی را با صرف هزینههای کلان بر عهده گرفت. رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتاللَّه العظمی خامنهای در این باره فرمود: حکمی را که امام امت بیان فرمودهاند، حکمی است که هر یک از فقهای اسلامی اگر بخواهند بر طبق حکم اسلامی عمل کنند، همین حکم را باید بدهند و این فتوا قطعی است. هزینه حفاظت از سلمان رشدی برای دولت انگلستان در حدود یک میلیون پوند در سال است.
آغاز به کار رسمی دولت موقت انقلاب (1357 ش)
دولت موقت ایران در سال ۱۳۵۷ که با نام دولت موقت انقلاب هم شناخته میشود، دولتی در ایران بود که پس از انقلاب از سال ۱۳۵۷ و به منظور رسیدگی به اوضاع به فرمان امام خمینی (ره) تشکیل شد و تا ۱۳۵۸، پیش از اعلام استعفای مهدی بازرگان به مدت ۹ ماه (به طور دقیق ۲۷۵ روز) بر سر کار بود.
رحلت عالم ربانی "آخوند ملامحمد حسین فشارکی" (1313 ش)
آخوند ملا محمد حسین بن محمد جعفر فشارکی در سال 1228 ش (1266 ق) در اصفهان به دنیا آمد و مقدمات علوم را در آن شهر پشت سرگذاشت. وی سپس برای تکمیل تحصیلات خود عازم نجف اشرف گردید و در محضر استادان نامداری همچون: میرزا حبیب اللَّه رشتی، شیخ زینالعابدین مازندرانی و میرزا محمد حسن شیرازی زانوی ادب زد. آخوند ملامحمد حسین فشارکی پس از کسب مدارج عالی و اجتهاد، به اصفهان بازگشت و به تدریس و تالیف و ارشاد مردم پرداخت. این عالم ربانی در فقه و اصول تبحر داشت و محضرش، مرکز فضلا و اهل دانش بود. همچنین تقوا و زهد ایشان شهره خاص و عام بود و مردم اصفهان، مسائل خودرا از ایشان استفتاء مینمودند تا اینکه در اواخر عمر به مرجعیت تامه دست یافت. از ایشان تالیفاتی بر جای مانده که حاشیه رسائل و حاشیه طهارت شیخ انصاری از آن جملهاند. آخوند فشارکی سرانجام در 23 بهمن 1313 ش برابر با 8 ذیقعده 1353 ق در 85 سالگی درگذشت و در تخت فولاد اصفهان مدفون شد.
تشکیل "کمیته انقلاب اسلامی ایران" به فرمان امام (1357ش)
با وجود سقوط رژیم شاه و پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، نیروهای مردمی، همچنان درگیر نبرد برای درهم شکستن مقاومت آخرین بقایای این رژیم وابسته بودند. همچنین گروهی دیگر از مردم، پاسداری و حفاظت از مراکز مهم و حساس را در شهرها به عهده گرفتند. از این رو وجود سازمانی منظم و متشکل برای به عهده گرفتن این مسؤولیت و نیز مبارزه با عناصر وابسته به رژیم شاه، ضروری به نظر میرسید. به همین جهت یک روز پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، به فرمان حضرت امام خمینی(ره)، کمیته انقلاب اسلامی برای کنترل اوضاع و برقراری نظم و امنیت، تشکیل شد. از آن پس، این نهاد انقلابی به اداره و انتظام امور و حراست از انقلاب اسلامی و حفاظت از جان و مال و ناموس مردم کمر بست. همچنین به فرمان حضرت امام، سلاحهایی که در دست مردم بود توسط این نهاد جمع آوری شد. از اَهَمّ وظایف کمیته انقلاب اسلامی میتوان به: مقابله با توطئههای بیگانگان؛ دستگیری وابستگان رژیم پهلوی؛ جلوگیری از قاچاق اسلحه، توقیف اموال مفسدان و فراریان رژیم پهلوی، انتظامات و حفظ امنیت شهرها، روستاها و مرزها؛ مبارزه با فساد و بیبند وباری؛ حراست از اماکن مهم؛ مقابله با منافقان و خرابکاران و... اشاره کرد. سرانجام در سال 1369، بنا به ضرورتهای تشخیص داده شده و با تصویب مجلس شورای اسلامی، این نهاد انقلابی با شهربانی و ژاندارمری ادغام شد ونیروی انتظامی واحدی با نام نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت.
22بهمن :در روز 22 بهمن 1357، تاريخ نهضت اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني (ره) به نقطه عطف خود رسيد. در روز 22 بهمن سرانجام مبارزات مردم مسلمان به بار نشست و پادشاهي 2500 ساله و ظلم و استبداد بيش از 50 ساله رژيم پهلوي در ايران، ريشه كن شد و به خواست الهي حكومت جمهوري اسلامي تأسيس شد.
وقایع ۲۲ بهمن
وقایع ۲۲ بهمن :در روز 22 بهمن به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم در آمد.در تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح افتاد. پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباس آباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود.
تصمیم شورای عالی ارتش در روز 22 بهمن
روز 22 بهمن :ساعت ۱۰ بامداد روز ۲۲ بهمن شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ستاد مشترک تشکیل گردید. نظامیان حاضر در جلسه عبارت بودند از: عباس قره باغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، عبدالعلی نجیمی، احمدعلی محققی، عبدالعلی بدرهای، امیرحسین ربیعی، کمال حبیب اللهی، عبدالمجید معصومی، جعفر صانعی، اسدالله محسن زاده، حسین جهانبانی، محمد کاظمی، خلیل بخشی آذر، علی محمد خواجه نوری، پرویز امینی افشار، امیر فرهنگ خلعتبری، محمد فرزام، جلال پژمان، منوچهر خسروداد، ناصر فیروزمند، موسی رحیمی لاریجانی، محمد رحیمی آبکناری و رضا وکیلی طباطبایی.ریاست شورای عالی ارتش بر عهده عباس قره باغی بود. پس از گزارش فرماندهان نیروها از وضعیت موجود بحث پیرامون همبستگی ارتش با مردم آغاز شد؛ اکثرا موافقت خود را اعلام نمودند و سرانجام اعلامیهای مبنی بر بی طرفی ارتش تهیه و بامضا رسید. پس از تصمیم شورای عالی، ساعت یک بعد از ظهر خبر تصمیم شورای عالی ارتش در اختیار رادیو و تلویزیون گذاشته شد. رادیو ایران برنامه عادی خود را قطع و اعلامیه را قرائت کرد. لحظهای بعد نیروهای انقلاب محوطه صدا و سیما را تصرف نمودند و خبر سقوط رژیم سلطنتی پهلوی از صدا و سیما اعلام شد.
مردم ساکن در اطراف خوابگاه همافران، هنگامی که از حمله نیروی گارد به همافران آگاه شدند، اهالی خیابانهای اطراف را نیز با خبر کردند و طولی نکشید که جمعیت انبوهی در کنار دیوار خوابگاه گرد آمدند که با فریاد اللهاکبر از همافران حمایت میکردند. اجتماع مردم در کنار خوابگاه همافران نیروی هوایی که از ساعت ۱۰ شب آغاز شده بود همچنان ادامه یافت. ترس مردم این بود که در صورت پراکنده شدن، نیروهای گارد مجددا به همافران حمله کنند، بنابراین پراکنده نشدند و در کنار پادگان ماندند.
مردم در کنار خوابگاه نیروی هوایی همچنان شعار میدادند و خود را با آتش لاستیکهای فرسوده گرم میکردند که در ساعت ۵:۳۰ بامداد مأموران حکومت نظامی با خودروهای نظامی و در حالیکه از دور با شلیک رگبار مسلسلها به طرف هوا درصدد ترساندن مردم بودند، به اجتماع مردم حمله کردند. در این هنگام مردم به کوچههای اطراف پناه بردند اما ماموران توانستند ۱۵۲ نفر را دستگیر و به محل استقرار حکومت نظامی در کلانتری تهران منتقل کنند. در بین دستگیرشدگان دو روحانی نیز حضور داشتند.
حدود ساعت هشت و نیم صبح و همزمان با سخنرانی شاپور بختیار در مجلس سنا، انقلابیون که به طرفداری از همافران آمده بودند، با استفاده از غفلت مسوولان مرکز آموزش هوایی دوشان تپه، وارد محوطه آن مرکز شده، با به دست آوردن کلید اسلحه خانه به همراه همافران مسلح شده و در مقابل گارد رژیم صفآرایی کردند.
بعد از آنکه مردم مسلح به یاری افراد نیروی هوایی رفتند، زد و خورد شدید هر لحظه افزایش یافت. در این برخورد مسلحانه عده زیادی کشته و مجروح شدند. افراد نیروی هوایی با کمک گروههای مسلح مردمی و مردان و زنان بیسلاح توانستند حلقه محاصره گارد را بشکنند و آنها را عقب راندند. بدین ترتیب عده زیادی از نیروهای مسلح همافر، هنرجو و انقلابی از پادگان خارج شده و خیابانهای اطراف را به تصرف خود درآوردند. بخشی از تهران در اختیار نیروهای انقلابی مسلح قرار گرفت.
هزاران تن از نیروهای مسلح مردمی و همافر در خیابان فرحآباد پشت کسیههای شن و خاک سنگر گرفتند. مردان مسلح به زودی در بخشهای مختلف شهر سنگربندی کرده و پس از مدتی کوتاه حمله خود را به کلانتریها شروع کردند. در همین زمان اعضا و هواداران سازمان چریکهای فدایی خلق نیز که در دانشگاه تهران سالروز واقعه سیاهکل را با دو روز تأخیر ـ به علت تظاهرات حمایت از نخستوزیری بازرگان ـ برگزار میکردند و خواستار جنگ مسلحانه برای سقوط دولت بختیار بودند، به مبارزان انقلابی پیوستند.
همزمان با درگیریهای پایگاه نیروی هوایی، نقاط مختلف شهر تهران تبدیل به میدان جنگ شد و حمله افراد مسلح و مردم به کلانتریها و مراکز انتظامی آغاز گردید به طوری که کلانتریهای ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۴، ۱۶، ۲۶ و کلانتری نارمک سقوط کردند و چند کلانتری نیز تخلیه شدند.
در پی این وقایع سپهبد رحیمی، فرماندار نظامی تهران در اعلامیه شماره چهل خود، ساعات حکومت نظامی را از ساعت چهار و نیم بعدازظهر تا ساعت پنج صبح افزایش داد. پس از شدت گرفتن حملات مردم به کلانتریها و پادگانها، فرماندار نظامی تهران در همین روز ساعت منع عبور و مرور را تا ساعت ۱۲ ظهر افزایش داد، یعنی مردم تنها از ساعت ۱۲ ظهر تا چهار و نیم بعدازظهر اجازه خروج از منازل خود را داشتند.
با این حال امام خمینی در رابطه با حکومت نظامی اعلام شده از طرف فرماندار نظامی تهران، آن را ملغی اعلام و تاکید کرد: «اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچوجه به آن اعتنا نکنند... اخطار میکنم که اگر دست از این برادرکشی بر ندارند و لشگر گارد به محل خودش برنگردد... تصمیم آخر خود را به امید خدا میگیریم.» همچنین دولت موقت، اعلامیه حکومت نظامی را یک توطئه توصیف کرد.
آیتالله طالقانی از رهبران انقلاب هم در پیامی که به مناسبت حمله به پادگان نیروی هوایی صادر کرده بود، نوشت: «واقعه دیشب و امروز صبح پادگان نیروی هوایی توطئهای است که مسلما از ناحیه بعضی از مسوولین جز برای تدارک یک برادرکشی بزرگ و ایجاد خصومت و دشمنی بین فرزندان ارتشی ما به وجود نیامده است، انتظار میرود که پاسداران استقلال و سعادت کشور صلح و دوستی فیمابین خود را به تحریک چند نفر عناصر مشکوک یا عصبانی به دشمنی و برادر کشی تهدید نکنند. اینک نیز از طرفین قضیه به عنوان یک پدر روحانی تقاضا دارم برای پیشبرد و تحقق هدفهای انسانی و نجاتبخش رهبر ملت ایران امام خمینی به ستیزهجویی و درگیری خاتمه داده همه به سربازخانههای خود برگردند. از متصدیان و مقامات بالای ارتش نیز جدا و قویا خواستارم مسوول یا مسوولین این تهاجم شبانه به پایگاه هوایی فرحآباد را تعیین و به مجازات حقه تسلیم نمایند و عموم ملت نیز با تسلط بر اعصاب خود از مداخلهجویی و مقابلههای فردی سخت پرهیز نمایند.
به دنبال آغاز به كار دولت موقت، امام خميني از مردم خواست از طريق تظاهرات آرام، نظر خود را درباره دولت موقت اعلام نمايند. پس از اين درخواست، جامعه روحانيت مبارز تهران، مردم را به يك راهپيمايي بزرگ و همگاني در روز 19 بهمن ماه دعوت نمود. در اعلاميهاي كه به همين منظور صادر شد خاطر نشان گرديد "پس از 75 سال، اين نخستين بار است كه ملت ايران، تشكيل دولتي را به راستي جشن ميگيرند." در اين حال و در شرايطي كه آمريكا همچنان از بختيار پشتيباني ميكرد و زمينههاي كودتا را در ايران فراهم مينمود و مردم توسط بازماندههاي رژيم به آتشسوزي و قتل تهديد ميشدند، اين راهپيمايي خط بطلاني بر تمامي پندارهاي سلطنتطلبان كشيد و خوابهاي پريشان آنان را بيتعبير گذاشت. در اين زمان امام خميني ادامه نهضت را به عنوان يك تكليف الهي اعلام نمود و راهپيمايي ميليوني مردم به عنوان پشتيباني از دولتِ موقتِ منصوب شده از طرف رهبر انقلاب اسلامي ايران، تهران و شهرستانها را غرق در تظاهرات نمود. در پايان اين راهپيمايي عظيم، قطعنامه هفت مادهاي قرائت شد و نخست وزيري بازرگان مورد تاييد قرار گرفت.
پيرمرد نابينا، نخستين خونخواه حسين (ع)
نخستين حركت انقلابي، قيام عبدالله بن عفيف، پيرمردي نابينا بود كه با ورود اهل بيت عصمت و طهارت (ع) به مجلس ابنزياد، او هم به آن مجلس وارد شده و با سخنان داغ و آتشين خود، به لعن و نفرين و افشاي جنايتهاي بنياميه و يزيد پرداخت و سرانجام در منزل خود محاصره شده و توسط عمّال ابنزياد به شهادت رسيد.
پس از آن، قيام "توّابين " به رهبري سليمان بن صرد خزاعي و تني چند از بزرگان كوفه شكل گرفت. آنان كساني بودند كه به حضرت امام حسين (ع) نامه دعوت به كوفه نوشته بودند، اما با حركت و ورود امام به عراق، سكوت كرده و به ياري امام اقدام نكردند.
پس از شهادت امام حسين (ع) و اسارت اهل بيت آن حضرت، وجدانهاي خفته اين افراد بيدار شده و خود را در خسران عجيبي ديدند و براي كفّاره گناه خود، دست به قيام زده در برابر ابنزياد و سپاه او به مبارزه برخاستند.
گرچه قيام توابين به ثمر نرسيد، ولي براي بيداري امت اسلامي، جرقه قابل توجهي بود و زمينه و جرأت و جسارت قيام در برابر حكومت ديكتاتوري اموي را به خوبي فراهم كرد.
* قيام مختار، مهمترين و مؤثرترين قيام در برابر جنايتكاران كوفه
مختار ابو عبيد ثقفي از قبيله ثقيف، كنيهاش ابو اسحاق و لقبش مختار كيسان بود. فرقه كيسانيه به مختار منسوب هستند.
مختار در سال اول هجرت متولد شد. او جنگجوئي شجاع بود و به همراه پدرش، در سيزده سالگي در يكي از جنگها شركت كرد.
مختار را به مدح و ذم توصيف كردهاند،به علت خونخواهي حسين بن علي و يارانش بسيار او را ستودهاند، آن چنان كه امام باقر (ع) فرموده است: "مختار را دشنام ندهيد، او قاتلان ما را كشت و خونخواهي ما نمود ". از طرفي، بعضي آن را "كذّاب " ناميدهاند و اتهاماتي چون ادعاي "نبوّت " براي خودش و ادعاي "مهدويت " براي محمد بن حنفيه و تأسيس فرقه كيسانيه را براي او برشمردهاند كه اغلب اين نسبتها، بعد از مرگ مختار بوده و همانگونه كه در تاريخ نقل شده است، مهمترين عامل اين اتهامات، ضرباتي است كه او بر پيكر امويان وارد كرده است.
مختار مردي باهوش و آگاه و خردمند بود. او تعبّد زياد داشت و به گفته همسرش از بندگان صالح خدا بود. همسر او بعد از اين توصيف به دستور "مصعب بن زبير " زنداني و بعد به قتل رسيد.
پدرش در واقعه يومالحجر در عراق به قتل رسيد و پس از آن، مختار تحت سرپرستي عمويش سعد قرار گرفت. خانواده او به سرپرستي عمويش به كوفه هجرت كردند.
علي (ع ) كوفه را مركز خلافت قرار داد. آن حضرت عموي مختار را استاندار مدائن كرد و مختار نيز در كنار عمويش در آن جا ساكن شد و مختار بعدها از شيعيان شد.
مختار پس از شهادت علي (ع) به بصره رفت و مدتي در آنجا ماند. پس از مدتي دوباره به كوفه آمد. وقتي مسلم بن عقيل از سوي امام حسين (ع ) به كوفه رفت، در منزل مختار سكونت كرد و به خاطر همكاري با مسلم بن عقيل به زندان انداخته شد.
عبدالله عمر، "صفيه " خواهر مختار را به همسري برگزيد و به اين ترتيب مختار فاميل عبدالله بن عمر شد. مختار در تمام مدتي كه جريان كربلا رخ داد، در زندان بود تا اينكه بعدها با وساطت عبدالله بن عمر از زندان آزاد و مجبور به سفر به طائف شد.
مختار، هنگامى از زندان رهايى يافت كه واقعه كربلا و قيام اباعبدالله الحسين(ع) و شهادت آن حضرت و يارانش در كربلا به پايان رسيده بود و او افسوس فراوان مىخورد كه چرا توفيق حضور در ركاب آن حضرت را نداشت. مختار از آن پس به سوى حجاز رفت و در مكه با قيام "عبدالله بن زبير " آشنا شد.
وى پس از ديدارهايى با عبدالله بن زبير، وى را هم فكر و هم عقيده خويش نيافت و بدين جهت از وى جدا شد و به طائف رفت و پس از يك سال، بار ديگر به مكه رفت و با وساطت برخى از شخصيتها، دوباره با عبدالله بن زبير ديدار كرد و با او به صورت مشروط بيعت كرد و شرط او اين بود كه وى، پس از عبدالله بن زبير، بالاترين پست حكومتى را داشته باشد، تا از اين طريق به هدفها و خواستههايش برسد.
در جريان محاصره مكه توسط سپاه اموي، مختار نيز در كنار ديگران از حرم الهي دفاع كرد. پس از پايان محاصره، مختار به كوفه بازگشت. در اين زمان كوفه به دست طرفداران عبدالله بن زبير افتاده بود.
روز يکشنبه 15 بهمن سال 1357امام خميني طي حکمي مهندس مهدي بازرگان را به عنوان نخست وزير دولت تعيين کرد. پس از خروج شاه در 26 دي 1357 و کسب راي اعتماد کابينه بختيار از مجلسين، امام خمینی نخستين ضربه را بر کابينه بختيار وارد کردند و به تمامي کارکنان اعتصابي دولت دستور دادند وزراي غيرقانوني را به وزارتخانه ها راه ندهند، اين اقدام بختيار را به شدت مستاصل و تضعيف کرد. دومين ضربه نيز ورود امام به ايران بود که با وجود مخالفت هاي بختيار بالاخره در روز 12 بهمن انجام شد. سومين ضربه بر جسد نيمه جان کابينه غيرقانوني، سخنراني امام در بهشت زهرا بود که در فرازي پرشور از سخنان خود وعده دادند که: «من دولت تعيين مي کنم، من توي دهن اين دولت مي زنم». 2روز بعد (شامگاه 14 بهمن) جلسه مهمي با حضور اعضاي شوراي انقلاب اسلامي در اقامتگاه امام در دبستان علوي شماره 2 در خيابان عين الدوله ايران برگزار شد و تا ساعت 11 شب ادامه داشت. در اين جلسه مهندس بازرگان به عنوان نخست وزير تعيين شد و حکم وي که تاريخ 6 ربيع الاول 1399[15 بهمن 57] را بر پيشاني داشت صادر شد. روز 16بهمن مراسمي در آمفي تئاتر مدرسه علوي برگزار شد و حکم نخست وزيري به او اعطا شد. اين مراسم ساعت 5:30 بعد از ظهر با حضور جمع زيادي از خبرنگاران داخلي و خارجي با سخنان امام آغاز شد.
امام خمینی (ره) در روز سیزدهم بهمن ماه سال 57 دیدارهای خود را با اقشار مختلف آغاز کردند.
در آن روز به نوشته روزنامه اطلاعات، هزاران تن از مردم تهران برای دیدن آیتالله خمینی به مدرسه علوی رفته بودند و کمیته استقبال از امام خمینی نیز طی اطلاعیهای ساعات دیدار با امام را مشخص کرد.
بر اساس این اطلاعیه، مردان از ساعت 9 صبح تا 12 و زنان از ساعت 3 بعدازظهر تا 6 میتوانستند برای دیدار با امام به محل اقامت ایشان بروند.
امام در آن روز (13 بهمن) در جمع کارکنان و نویسندگان روزنامه اطلاعات به تبیین وظیفه خطیر مطبوعات اهل قلم پرداختند.
ایشان در این سخنرانی تصریح کردند: اهل قلم وظیفه خطیری دارند و باید هوشیار و مراقب باشند چرا که یک کلمه به صورت مکتوب گاه میتواند زیانبخش باشد.
بر اساس این گزارش، ایشان همچنین در این روز در جمع روحانیون به فعالیتهای زورمداران در دشمنی با اسلام اشاره کردند و بر لزوم ائتلاف علما با سایر اقشار مردم تاکید کردند.
امام در این دیدار اظهار کردند: مبارزه ادامه دارد و رمز پیروزی شما، وحدت کلمه است.
ایشان با اشاره به صدماتی که به خاطر از دست دادن نیروی انسانی در اثر جنایات سلسله پهلوی به جامعه وارد شده است، افزودند: دیگر دوران حقهبازی و مردم فریبی شاه با حربه ملیت و آزادیخواهی به سر آمده است. همان آزادیخواهی که خود مردک گفت آزاد زنان و آزاد مردان، همان آزادی که میگفت من آزادی دادم به ملت در صورتی که پشتش مسلسل بود، توپ و تانک. الان هم بعضی از کسانی که با او ارتباط دارند با روشهای ظاهرا اصلاح پیش آمدهاند و میخواهند منافع اجانب را حفظ کنند. خود محمدرضا هم این ادعا را میکرد. به قرآن مجید توسل میجست و از آزادی زنان و مردان میگفت، همه حیله است و ملت باید بیدار باشد.
امام همچنین با گروهی از نظامیان و نیروی هوایی (همافران) دیدار کردند و به نوشته روزنامه کیهان، امام خمینی (ره) در آن سخنرانی به دولت بختیار هشدار داد و گفت اگر یک نفر از این همافران با دست این جلادان از بین برود، ما همه آنها را به کیفر اعمالشان میرسانیم.
در سیزدهم بهمن 57 در حالی که امام با اقشار مختلف از مردم دیدار میکردند شهردار تهران نیز استعفای خود را به امام خمینی (ره) تسلیم کرد و 22 نماینده مجلس شورای ملی نیز استعفا دادند.
در این روز شاپور بختیاری در مصاحبهای با رادیو ملی فرانسه گفت: موجودیت و وحدت کشور بر همه مسائل دیگر از جمله آیتالله خمینی، شاه و قانون اساسی مقدم است.
در این روز همچنین یاسر عرفات طی پیامی که برای امام ارسال داشتند، گفت: نتایج پیروزی ملت ایران در مرزهای این کشور متوقف نخواهد شد.
قذافی رهبر لیبی نیز در گفتوگو با تلویزیون فرانسه گفت: تاکنون از رهبران انقلابی ایران درخواست کمی از ما نشده است اما به مجرد رسیدن چنین درخواستی بدون اندک درنگی هر آنچه در قوه داریم کمک خواهیم کرد.
انور سادات رییسجمهور مصر نیز در اظهارنظری واکنش خشمگینانه خود را نسبت به وقوع انقلاب در ایران ابراز داشت.
در همین روز بر اساس آنچه که روزنامه اطلاعات منتشر کرده کریم سنجابی رهبر جبهه ملی ایران گفت: شاپور بختیار که معتقد به دموکراسی است باید از نخستوزیری استعفا دهد.
سنجابی گفت: مخالفان رهبری آیتالله خمینی اقلیت بسیار کمی هستند.
او تاکید کرد که جبهه ملی به جنبش ملی ایران به رهبری حضرت آیتالله خمینی وفادار است و این سیاست را همچنان ادامه میدهد.
همچنین این روزنامه نوشت: کمیته اجرایی حزب توده ایران خواستار مبارزه مسلحانه برای برانداختن دولت بختیار شده است.
حزب توده ایران در بیانیه خود از بختیار به عنوان یک فرد خائن نام برد و اعلام کرد که رهبران جنبش دموکراتیک نباید در برابر مانورهای مختلف دشمن حتی یک لحظه درنگ کنند و باید ملت را به تدارکات و سازمان دادن مقاومت و نبرد مسلحانه فرا خوانند.
حزب توده در بیانیه خود افزود: «امپریالیستها و نوکران آنها میکوشند ملت را با هیولای کمونیسم و با خطری که متوجه تمامیت ارضی کشور است و دروغهای دیگر بترسانند و به این ترتیب جبهه متحد ملت را تضعیف کنند و بین مبارزان مذهبی و نیروهای دموکراتیک تفرقه اندازند.»
حزب توده اضافه کرد: «با اعتصاب غذا کاری از پیش نمیرود، بلکه با یک حمله مسلحانه و اشغال واحدهای نظامی و پایگاههای مهم دشمن میتوان دستگاه نظامی خلق را در هم شکست و خویشتن را در خدمت خلق قرار داد.»
دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا علیه مداخله آمریکاییها در امور داخلی ایران، در برابر کاخ سفید تظاهرات کردند.
طبق اسناد در همان روز در چند شهر کشور، از جمله سمنان و تربت جام، در پی تظاهرات مردم چند نفر به شهادت رسیدند.
همچنین سرهنگ معتمدی یکی از اعضای بلند پایه ساواک در این روز در تهران کشته شد.
در 12 بهمن 1357 حضرت امام خميني پس از نزديك به 15 سال دوري و تبعيد از وطن، در ميان استقبال پرشور مردم قدم به خاك ايران اسلامي گذاشت و بزرگترين استقبال تاريخ در تهران شكل گرفت. استقبال گسترده مردم آگاه و بيدار ايران از امام، چنان بينظير بود كه ميتوان گفت در هيچ دورهاي از تاريخ معاصر، مردم، از يك شخصيت محبوب خود، اين چنين استقبال نكردهاند. امام، پس از يك سخنراني كوتاه تشكرآميز در فرودگاه، براي اداي احترام به شهيدان انقلاب اسلامي به مرقد آنها در بهشت زهرا رفتند. در مسير بهشت زهرا، دريايي از انسانها موج ميزد و اتومبيل با كندي ميتوانست حركت كند. ساعتها طول كشيد تا اين فاصله طي شد. اتومبيل حامل امام را دهها موتور سوار حفاظت ميكرد. برسقف اتومبيل حاملِ حضرت امام، جوانان عضو كميته استقبال قرار داشتند و از مردم درخواست ميكردند كه راه را باز نمايند. صدها خبرنگار و عكاس، از اين مراسم عكس ميگرفتند تا هر چه زودتر، اين حادثه تاريخي را مخابره نمايند. جمعيت استقبالكننده در طول 33 كيلومتر از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا را بين 5 تا 8 ميليون نفر يعني بيش از جمعيت آن روز تهران تخمين زدند. صدها هزار نفر از شهرهاي مختلف كشور به تهران آمده بودند تا در اين مراسم باشكوه شركت نمايند. ورود اتومبيل حامل امام، با آن جمعيت انبوه امكانپذير نبود لذا از هلي كوپتر استفاده شد. امام در بهشت زهرا، در جايي كه هزاران شهيد گلگون كفن انقلاب آرميده بودند و در ميان انبوه جمعيت سخنان مهمي ايراد فرمودند. ايشان در اين سخنراني كه يكي از پرجمعيتترين اجتماعات تاريخ بود، غيرقانوني بودن رژيم سلطنت پهلوي را با استدلال مطرح و خطوط آينده انقلاب و دولت اسلامي را ترسيم نمودند.
امام خميني(ره) پس از بازگشت پيروزمندانه به ميهن اسلامي ايران، در تهران اقامت نمودند تا پايههاي حکومت اسلامي استقرار يابد. معظمٌ له پس از تشکيل دولت موقت و سامانيابي نسبي اوضاع کشور، بنا به وعدهاي که داده بودند هجده روز پس از پيروزي انقلاب در تاريخ دهم اسفند 1357ش، به کانون انقلاب اسلامي، يعني قم عزيمت نمودند. اما آن حضرت، 11 ماه بعد در اثر ابتلا به بيماري قلبي، در دوم بهمن 1358ش، مجدداً به تهران بازگشتند و از آن پس، به علت ضرورت رهبري نظام اسلامي از نزديک و لزوم حضور ايشان در مرکز کشور، تا پايان عمر پر بار خويش در تهران اقامت گزيدند.
ولادت امام عسگری علیه السلام
اغلب تاریخ نویسان معتقدند امام عسکری علیه السلام در سال 232 ق در شهر مدینه چشم به جهان گشود و هنوز چندسالی از عمر مبارکش نمی گذشت که به همراه پدر بزرگوارش امام هادی علیه السلام از مدینه به سامرا تبعید شد و در مرکز عسکر (لشکرگاه) تحت نظارت مأموران خلیفه ساکن شد. آن حضرت و پدر بزرگوارشان به مناسبت این که در محل استقرار لشکریان حکومت ناگزیر به سکونت شده بودند، عسکریین علیه السلام (= دو عسکری) لقب یافته اند.
دوران امامت حضرت عسکری علیه السلام
امام یازدهم در سال 254 ق، به دنبال شهادت امام هادی علیه السلام و در حالی که بیش از 22 سال از عمر مبارک آن حضرت سپری نشده بود، منصب امامت را عهده دار شدند و حدود شش سال یعنی تا 26 سالگی به ارشاد و هدایت مردم مشغول بودند. آن حضرت سرانجام در هشتم ربیع الاوّل سال 260 ق به دسیسه معتمد عباسی و در شهر سامرّا به شهادت رسیدند و جنازه مطهرشان در کنار مرقد منوّر پدر بزرگوارشان امام هادی علیه السلام به خاک سپرده شد که میعادگاه شیعیان جهان است و عاشقان ولایت چون پروانه به دور شمع وجودش می چرخد.
طلوع فرخنده
نسیم سحری، جان مایه عشق را به گستره خاک بخشید. آبشاری از نور، از خنده های شادمانه خورشید، به میهمانی زمین آمد. دریچه ای از شادی بر دل ها گشوده شد و ترنّم شکفتن نوگلی معطر، در باغستان توحید، دل ها را مفتون و مجذوب خویش ساخت. امام حسن عسکری علیه السلام روح حماسه، چکاد بلند آفتاب، چهره روشن ایستادگی، سیمای بلند فرزانگی، پگاه پرتبسم ایمان، چراغ دار راه انسان، طلیعه خورشید صداقت و صفا، راه بان فتوت و مردی، یاور ستمدیدگان و محرومان، پاسدار ایمان و آرمان، مدافع حریم مهر نبوی، تداوم بخش راه عدل علوی علیه السلام ، و رسواگر دشمنان اسلام مصطفوی است. اینک در سال یادِ میلاد خجسته آن مولا، سلامی صمیمی و سرشار از گل و باران، بر ساحت آن مرهم زخم های خسته دلان می فرستیم و به شما گرامیان به مناسبت این طلوع فرخنده، تهنیت و شادباش می گوییم.
خورشید یازدهم
اماما! خورشید عدالت را تو پروریده ای. مژده دیرپایی صالحان تویی. شکوه عارفانه ایمان تویی. این تویی که در یک پگاه آفتابین، بر بلندای زمانه می ایستی و به هیئتِ آن منجی می نگری که دست مهربانش همه شمشیرهای ستم را می شکند و آفتاب وجودش، یخ تاریخ را آب می کند؛ هر رنگ تیره و تار را از چهره جهان می زداید و بر گیسوان زمین گل برکت و عدالت و ایمان می زند. سلام بر تو و بر فرزندت حضرت موعود. هم او که می آید تا خدا را تفسیر، عشق را تکثیر، و محبت را تقسیم کند. می آید تا به دادخواهی ستمدیدگان، بیرق عدالت را بر دوش گیرد. خورشید یازدهم! ما هرروز با سبدی دعا به استقبال فرزندت می رویم و در آینه قنوت قلبمان زیارتش می کنیم و بر ضریح چشمانش دخیل می بندیم تا شاهد رویش سبز لحظه ظهورش باشیم. آری، عدالت، پاره ای از تن توست ـ ای امام عسکری ـ و جهان لحظه شمار گل آرایی فرزند تو. اینک بر تو و بر آن خورشید، بر تو و بر آن گل غایب، بر تو و بر نایب بر حق آن غایب، سلامی بی کرانه نثار باد!
|
سلیمان بن صرد و شیعیان کوفه حرکت خود را از سال 61ه ق آغاز کردند.وقتی امام حسین(ع) به شهادت رسید،سلیمان و مسیب بن نجبه فزاری،پشیمان شدند و به همراه گروه دیگر گفتند راه توبه و پشیمانی از آنچه که انجام داده ایم چیست؟
لطفا بهادامه مطلببروید
سردار شهيد حسن دشتي از جمله شهداي والامقام و افتخار آفرين استان دارالعباده يزد است که براي اعتلاي نظام مقدس جمهوري اسلامي، درس شجاعت ، ايثار و فداکاري بر جاي گذاشته است .
مشخصات سردار شهيدحاج حسن دشتي
نام : حسن
نام خانوادگي :دشتي رحمت ابادي
نام پدر : جواد
تاريخ تولد :اسفند 1337
تاريخ شهادت :بهمن 1365
سن : 26 سال
محل شهادت : شلمچه
نحوه شهادت : بر اثر اصابت ترکش خمپاره
مدت نبرد : 6 سال
ميزان تحصيلات : دانشجو رشته فرماندهي عالي دانشگاه امام حسين (ع)
متاهل / مجرد : متاهل
تعداد فرزندان: 2 فرزند
عمليات هاي مهمي كه شركت داشته است : شهيد در 32 عمليات شركت داشته است از جمله بدر، خيبر، والفجر مقدماتي , والفجر هشت، قدس پنج و کربلاي 1 و 2 و 3 و 4 و 5 ........
عملياتي كه در ان به شهادت رسيده است : كربلاي 5
سمت شهيد : رئيس ستاد تيپ 18 الغدير سپاه
بخشي از وصيت نامه شهيد :
بسم رب شهدا و الصديقين
...جمهوري اسلامي شجره ي طيبه اي است كه از چشمه زلال اسلام سيراب و با اهداء خون هزاران خون انسانهاي شريف آبياري گرديده است امروز بدست ما سپرده شده و حراست و مراقبت از آن بر همه ي ما واجب و ضروري است .مردم شريف و قهرمان اين را بدانيد كه اسلام در خطر كفر است و دشمنان اسلام براي مقابله ي با آن جبهه اي گشودند.
بدانيد كه امروز روز آزمايش خداوندي است و اين مهم تكليف است كه از هيچ كس ساقط نمي شود...
مردم بدانيد كه مرگ حق است و قطعاٌ سراغ همه ي ما خواهد آمد چه خوب است كه خود انتخاب كني .
نه زندگي آنقدر شيرين است و نه مرگ آنقدر ترسناك كه آدمي شرافت و انسانيت خويش را زير پا نهد و از ترس مرگ در بستر بميرد پس بدانيد دنيا [محل] گذر است و مقر ماندن ديار ديگري است.
كمر همت ببنديد و دين خدا را ياري كنيد و شر اجانب را از كشور رسوا ا.. كوتاه نماييد و اين قرن ،قرن سرفرازي مستضعفين و قرن خفت و زبوني مستكبرين است . بدانيد استواري گامهايتان دنيا را به اعجاز كشانده و زورمندان را نا اميد و محرومين را اميدي دوباره بخشيده .با توكل به خدا و ايمان به پيروزي و حقانيت راهمان براي مجد و عظمت اسلام قيام مضاعف كنيد. نصرت خداوند با پبروزي نزديك است...
حضرت آیت اللَّه العظمی سیداحمد خوانساری در سال 1309 ق در خوانسار به دنیا آمد. در 3 سالگی پدر را از دست داد و سرپرستی او بر عهدهٔ برادرش قرار گرفت. سید احمد پس از فراگیری مقدمات در زادگاه خود، برای ادامهٔ تحصیل، عازم اصفهان گردید و از آن جا عزم نجف اشرف نمود. ایشان در حوزهٔ علمیهٔ نجف خوشهچین خرمن معارف آیات عظام: آخوند خراسانی، سیدمحمدکاظم یزدی، میرزای نایینی و آقاضیاءالدین عراقی بود و پس از سالیانی، بر قلهٔ رفیع اجتهاد دست یافت. آیتاللَّه خوانساری در سال 1335 ق به ایران بازگشت و در درس آیت اللَّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی در اراک شرکت کرد. با تاسیس حوزهٔ علمیهٔ قم، به تدریس و پرورش شاگردان همت گماشت ولی از جانب آیتاللَّه بروجردی عازم تهران گردید و در مسجد سیدعزیزاللَّه به اقامهٔ نماز جماعت، تدریس خارج فقه، رفع گرفتاریهای مردم و فعالیتهای سیاسی پرداخت. ایشان در زهد و پرهیزگاری و مبارزه با هوای نفس کم نظیر و زبانزد همگان بود و حضور ایشان در کنار حضرت امام، نهضت اسلامی ایران را تقویت میکرد. سرانجام این عالم ربانی در 29 دی 1363 در 96 سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد و به سرای باقی شتافت. پیکر آن مرجع بزرگوار تقلید پس از تشییع در تهران به قم منتقل گردید و در مسجد بالاسر حضرت معصومه (س) مدفون شد. العقائدُ الحَقّه، مناسک حج و جامعُ المدارک از جمله آثار ایشان میباشد.
سيدمحمد حسن معروف به آقا نجفي قوچاني در سال 1295 ق در روستاي خُسرويّه در حوالي شهر قوچان به دنيا آمد. در كودكي به فراگيري قرآن نزد پدر پرداخت و سپس به تشويق والد خود براي تحصيل علوم ديني، راهي قوچان شد. از آن پس وارد مشهد گرديد و تحصيلات خود را ادامه داد. سيدمحمدحسن در نوزده سالگي همراه يكي از دوستانش، با پاي پياده از راه طبس به يزد و از آنجا به اصفهان رفته و در اقامت چهار سالهي خود در آن شهر، از اساتيد فن، مستفيض گرديد. آقانجفي قوچاني بار ديگر با پاي پياده عزم نجف اشرف كرد. در مدت بيست سال سكونت در آن ديار مقدس، از محضر علماي نامدارِ زمان از جمله آخوند خراساني بهرهمند شد و به اجتهاد نايل آمد. او با شنيدن خبر درگذشت پدر به زادگاه خود مراجعت نمود و به درخواست اهالي قوچان، در آن شهر رحل اقامت افكند. آقا نجفي قوچاني، علاوه بر ادارهي حوزهي علوم دينيِ آن ديار، حاكميت شرع شهر قوچان را نيز عهده دار بود. آقا نجفي قوچاني در جنبش مشروطيت ايران، همگام با ديگر روحانيونِ مبارز، مشاركت فعال داشت. از وي آثار گرانسنگي به جا مانده است كه كتب سياحت شرق و سياحت غرب از جملهي آنها ميباشد. سرانجام اين عارف زاهد در شصت و هشت سالگي در شهر قوچان دار فاني را وداع گفت و در منزل خود در آن شهر مدفون گرديد.
سلمان رشدی نویسنده مرتد هندی الاصلِ انگلیسی در رمان خود با نام آیات شیطانی، به اسلام، قرآن و پیامبر اکرم (ص) و بسیاری دیگر از مقدسات مسلمانان به روشی جاهلانه و نابخردانه اهانت کرده است. تألیف و انتشار کتاب آیات شیطانی در سطح گسترده که با نظر مثبت و مساعد دولتهای غربی انجام شد، حاکی از توطئه فرهنگی جدید غرب علیه مسلمانان، تحت پوشش آزادی بود. اما فتوای صریح امام خمینی علیه نویسنده این کتاب، باعث بیداری مردم جهان به ویژه مسلمانان شد و در واقع از تکرار چنین اهانتهایی به اسلام جلوگیری کرد. پس از صدور این فتوا، اکثریت علمای جهان اسلام و بسیاری از آزاداندیشان از آن حمایت کردند. این در حالی بود که دولتهای غربی به بهانه دفاع از آزادی قلم به حمایت شدید تبلیغاتی و سیاسی از سلمان رشدی پرداختند.
حضرت امام با صدور حکم شرعی ارتداد نویسنده کتاب آیات شیطانی، نیروی عظیم نیروهای مسلمان را آشکار ساخت و موجی توفنده از تودههای میلیاردی مسلمانان در مصاف با کفر پدید آورد. رشدی مرتد نیز از لحظه صدور حکم، مخفی شد و پلیس اسکاتلند یارد، حفاظت از وی را با صرف هزینههای کلان بر عهده گرفت. رهبر معظم انقلاب، حضرت آیتاللَّه العظمی خامنهای در این باره فرمود: حکمی را که امام امت بیان فرمودهاند، حکمی است که هر یک از فقهای اسلامی اگر بخواهند بر طبق حکم اسلامی عمل کنند، همین حکم را باید بدهند و این فتوا قطعی است. هزینه حفاظت از سلمان رشدی برای دولت انگلستان در حدود یک میلیون پوند در سال است.
آغاز به کار رسمی دولت موقت انقلاب (1357 ش)
دولت موقت ایران در سال ۱۳۵۷ که با نام دولت موقت انقلاب هم شناخته میشود، دولتی در ایران بود که پس از انقلاب از سال ۱۳۵۷ و به منظور رسیدگی به اوضاع به فرمان امام خمینی (ره) تشکیل شد و تا ۱۳۵۸، پیش از اعلام استعفای مهدی بازرگان به مدت ۹ ماه (به طور دقیق ۲۷۵ روز) بر سر کار بود.
رحلت عالم ربانی "آخوند ملامحمد حسین فشارکی" (1313 ش)
آخوند ملا محمد حسین بن محمد جعفر فشارکی در سال 1228 ش (1266 ق) در اصفهان به دنیا آمد و مقدمات علوم را در آن شهر پشت سرگذاشت. وی سپس برای تکمیل تحصیلات خود عازم نجف اشرف گردید و در محضر استادان نامداری همچون: میرزا حبیب اللَّه رشتی، شیخ زینالعابدین مازندرانی و میرزا محمد حسن شیرازی زانوی ادب زد. آخوند ملامحمد حسین فشارکی پس از کسب مدارج عالی و اجتهاد، به اصفهان بازگشت و به تدریس و تالیف و ارشاد مردم پرداخت. این عالم ربانی در فقه و اصول تبحر داشت و محضرش، مرکز فضلا و اهل دانش بود. همچنین تقوا و زهد ایشان شهره خاص و عام بود و مردم اصفهان، مسائل خودرا از ایشان استفتاء مینمودند تا اینکه در اواخر عمر به مرجعیت تامه دست یافت. از ایشان تالیفاتی بر جای مانده که حاشیه رسائل و حاشیه طهارت شیخ انصاری از آن جملهاند. آخوند فشارکی سرانجام در 23 بهمن 1313 ش برابر با 8 ذیقعده 1353 ق در 85 سالگی درگذشت و در تخت فولاد اصفهان مدفون شد.
تشکیل "کمیته انقلاب اسلامی ایران" به فرمان امام (1357ش)
با وجود سقوط رژیم شاه و پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، نیروهای مردمی، همچنان درگیر نبرد برای درهم شکستن مقاومت آخرین بقایای این رژیم وابسته بودند. همچنین گروهی دیگر از مردم، پاسداری و حفاظت از مراکز مهم و حساس را در شهرها به عهده گرفتند. از این رو وجود سازمانی منظم و متشکل برای به عهده گرفتن این مسؤولیت و نیز مبارزه با عناصر وابسته به رژیم شاه، ضروری به نظر میرسید. به همین جهت یک روز پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، به فرمان حضرت امام خمینی(ره)، کمیته انقلاب اسلامی برای کنترل اوضاع و برقراری نظم و امنیت، تشکیل شد. از آن پس، این نهاد انقلابی به اداره و انتظام امور و حراست از انقلاب اسلامی و حفاظت از جان و مال و ناموس مردم کمر بست. همچنین به فرمان حضرت امام، سلاحهایی که در دست مردم بود توسط این نهاد جمع آوری شد. از اَهَمّ وظایف کمیته انقلاب اسلامی میتوان به: مقابله با توطئههای بیگانگان؛ دستگیری وابستگان رژیم پهلوی؛ جلوگیری از قاچاق اسلحه، توقیف اموال مفسدان و فراریان رژیم پهلوی، انتظامات و حفظ امنیت شهرها، روستاها و مرزها؛ مبارزه با فساد و بیبند وباری؛ حراست از اماکن مهم؛ مقابله با منافقان و خرابکاران و... اشاره کرد. سرانجام در سال 1369، بنا به ضرورتهای تشخیص داده شده و با تصویب مجلس شورای اسلامی، این نهاد انقلابی با شهربانی و ژاندارمری ادغام شد ونیروی انتظامی واحدی با نام نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت.
22بهمن پيروزي انقلاب اسلامي ايران
22بهمن : در روز 22 بهمن 1357، تاريخ نهضت اسلامي مردم ايران به رهبري امام خميني (ره) به نقطه عطف خود رسيد. در روز 22 بهمن سرانجام مبارزات مردم مسلمان به بار نشست و پادشاهي 2500 ساله و ظلم و استبداد بيش از 50 ساله رژيم پهلوي در ايران، ريشه كن شد و به خواست الهي حكومت جمهوري اسلامي تأسيس شد.
وقایع ۲۲ بهمن
وقایع ۲۲ بهمن : در روز 22 بهمن به ترتیب زندان اوین، ساواک، سلطنت آباد، مجلسین سنا و شورای ملی، شهربانی، ژاندارمری و ساختمان زندان کمیته مشترک به تصرف مردم در آمد.در تسخیر شهربانی سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران به دست انقلابیون مسلح افتاد. پادگان باغشاه و دانشکده افسری، دبیرستان نظام، زندان جمشیدیه، پادگان عشرت آباد و پادگان عباس آباد یکی پس از دیگری تسلیم شدند و آخرین مرکزی که به تصرف درآمد رادیو و تلویزیون بود.
تصمیم شورای عالی ارتش در روز 22 بهمن
روز 22 بهمن : ساعت ۱۰ بامداد روز ۲۲ بهمن شورای فرماندهان نیروهای مسلح در ستاد مشترک تشکیل گردید. نظامیان حاضر در جلسه عبارت بودند از: عباس قره باغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، عبدالعلی نجیمی، احمدعلی محققی، عبدالعلی بدرهای، امیرحسین ربیعی، کمال حبیب اللهی، عبدالمجید معصومی، جعفر صانعی، اسدالله محسن زاده، حسین جهانبانی، محمد کاظمی، خلیل بخشی آذر، علی محمد خواجه نوری، پرویز امینی افشار، امیر فرهنگ خلعتبری، محمد فرزام، جلال پژمان، منوچهر خسروداد، ناصر فیروزمند، موسی رحیمی لاریجانی، محمد رحیمی آبکناری و رضا وکیلی طباطبایی.ریاست شورای عالی ارتش بر عهده عباس قره باغی بود. پس از گزارش فرماندهان نیروها از وضعیت موجود بحث پیرامون همبستگی ارتش با مردم آغاز شد؛ اکثرا موافقت خود را اعلام نمودند و سرانجام اعلامیهای مبنی بر بی طرفی ارتش تهیه و بامضا رسید. پس از تصمیم شورای عالی، ساعت یک بعد از ظهر خبر تصمیم شورای عالی ارتش در اختیار رادیو و تلویزیون گذاشته شد. رادیو ایران برنامه عادی خود را قطع و اعلامیه را قرائت کرد. لحظهای بعد نیروهای انقلاب محوطه صدا و سیما را تصرف نمودند و خبر سقوط رژیم سلطنتی پهلوی از صدا و سیما اعلام شد.
مردم ساکن در اطراف خوابگاه همافران، هنگامی که از حمله نیروی گارد به همافران آگاه شدند، اهالی خیابانهای اطراف را نیز با خبر کردند و طولی نکشید که جمعیت انبوهی در کنار دیوار خوابگاه گرد آمدند که با فریاد اللهاکبر از همافران حمایت میکردند. اجتماع مردم در کنار خوابگاه همافران نیروی هوایی که از ساعت ۱۰ شب آغاز شده بود همچنان ادامه یافت. ترس مردم این بود که در صورت پراکنده شدن، نیروهای گارد مجددا به همافران حمله کنند، بنابراین پراکنده نشدند و در کنار پادگان ماندند.
مردم در کنار خوابگاه نیروی هوایی همچنان شعار میدادند و خود را با آتش لاستیکهای فرسوده گرم میکردند که در ساعت ۵:۳۰ بامداد مأموران حکومت نظامی با خودروهای نظامی و در حالیکه از دور با شلیک رگبار مسلسلها به طرف هوا درصدد ترساندن مردم بودند، به اجتماع مردم حمله کردند. در این هنگام مردم به کوچههای اطراف پناه بردند اما ماموران توانستند ۱۵۲ نفر را دستگیر و به محل استقرار حکومت نظامی در کلانتری تهران منتقل کنند. در بین دستگیرشدگان دو روحانی نیز حضور داشتند.
حدود ساعت هشت و نیم صبح و همزمان با سخنرانی شاپور بختیار در مجلس سنا، انقلابیون که به طرفداری از همافران آمده بودند، با استفاده از غفلت مسوولان مرکز آموزش هوایی دوشان تپه، وارد محوطه آن مرکز شده، با به دست آوردن کلید اسلحه خانه به همراه همافران مسلح شده و در مقابل گارد رژیم صفآرایی کردند.
بعد از آنکه مردم مسلح به یاری افراد نیروی هوایی رفتند، زد و خورد شدید هر لحظه افزایش یافت. در این برخورد مسلحانه عده زیادی کشته و مجروح شدند. افراد نیروی هوایی با کمک گروههای مسلح مردمی و مردان و زنان بیسلاح توانستند حلقه محاصره گارد را بشکنند و آنها را عقب راندند. بدین ترتیب عده زیادی از نیروهای مسلح همافر، هنرجو و انقلابی از پادگان خارج شده و خیابانهای اطراف را به تصرف خود درآوردند. بخشی از تهران در اختیار نیروهای انقلابی مسلح قرار گرفت.
هزاران تن از نیروهای مسلح مردمی و همافر در خیابان فرحآباد پشت کسیههای شن و خاک سنگر گرفتند. مردان مسلح به زودی در بخشهای مختلف شهر سنگربندی کرده و پس از مدتی کوتاه حمله خود را به کلانتریها شروع کردند. در همین زمان اعضا و هواداران سازمان چریکهای فدایی خلق نیز که در دانشگاه تهران سالروز واقعه سیاهکل را با دو روز تأخیر ـ به علت تظاهرات حمایت از نخستوزیری بازرگان ـ برگزار میکردند و خواستار جنگ مسلحانه برای سقوط دولت بختیار بودند، به مبارزان انقلابی پیوستند.
همزمان با درگیریهای پایگاه نیروی هوایی، نقاط مختلف شهر تهران تبدیل به میدان جنگ شد و حمله افراد مسلح و مردم به کلانتریها و مراکز انتظامی آغاز گردید به طوری که کلانتریهای ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۴، ۱۶، ۲۶ و کلانتری نارمک سقوط کردند و چند کلانتری نیز تخلیه شدند.
در پی این وقایع سپهبد رحیمی، فرماندار نظامی تهران در اعلامیه شماره چهل خود، ساعات حکومت نظامی را از ساعت چهار و نیم بعدازظهر تا ساعت پنج صبح افزایش داد. پس از شدت گرفتن حملات مردم به کلانتریها و پادگانها، فرماندار نظامی تهران در همین روز ساعت منع عبور و مرور را تا ساعت ۱۲ ظهر افزایش داد، یعنی مردم تنها از ساعت ۱۲ ظهر تا چهار و نیم بعدازظهر اجازه خروج از منازل خود را داشتند.
با این حال امام خمینی در رابطه با حکومت نظامی اعلام شده از طرف فرماندار نظامی تهران، آن را ملغی اعلام و تاکید کرد: «اعلامیه امروز حکومت نظامی خدعه و خلاف شرع است و مردم به هیچوجه به آن اعتنا نکنند... اخطار میکنم که اگر دست از این برادرکشی بر ندارند و لشگر گارد به محل خودش برنگردد... تصمیم آخر خود را به امید خدا میگیریم.» همچنین دولت موقت، اعلامیه حکومت نظامی را یک توطئه توصیف کرد.
آیتالله طالقانی از رهبران انقلاب هم در پیامی که به مناسبت حمله به پادگان نیروی هوایی صادر کرده بود، نوشت: «واقعه دیشب و امروز صبح پادگان نیروی هوایی توطئهای است که مسلما از ناحیه بعضی از مسوولین جز برای تدارک یک برادرکشی بزرگ و ایجاد خصومت و دشمنی بین فرزندان ارتشی ما به وجود نیامده است، انتظار میرود که پاسداران استقلال و سعادت کشور صلح و دوستی فیمابین خود را به تحریک چند نفر عناصر مشکوک یا عصبانی به دشمنی و برادر کشی تهدید نکنند. اینک نیز از طرفین قضیه به عنوان یک پدر روحانی تقاضا دارم برای پیشبرد و تحقق هدفهای انسانی و نجاتبخش رهبر ملت ایران امام خمینی به ستیزهجویی و درگیری خاتمه داده همه به سربازخانههای خود برگردند. از متصدیان و مقامات بالای ارتش نیز جدا و قویا خواستارم مسوول یا مسوولین این تهاجم شبانه به پایگاه هوایی فرحآباد را تعیین و به مجازات حقه تسلیم نمایند و عموم ملت نیز با تسلط بر اعصاب خود از مداخلهجویی و مقابلههای فردی سخت پرهیز نمایند.
به دنبال آغاز به كار دولت موقت، امام خميني از مردم خواست از طريق تظاهرات آرام، نظر خود را درباره دولت موقت اعلام نمايند. پس از اين درخواست، جامعه روحانيت مبارز تهران، مردم را به يك راهپيمايي بزرگ و همگاني در روز 19 بهمن ماه دعوت نمود. در اعلاميهاي كه به همين منظور صادر شد خاطر نشان گرديد "پس از 75 سال، اين نخستين بار است كه ملت ايران، تشكيل دولتي را به راستي جشن ميگيرند." در اين حال و در شرايطي كه آمريكا همچنان از بختيار پشتيباني ميكرد و زمينههاي كودتا را در ايران فراهم مينمود و مردم توسط بازماندههاي رژيم به آتشسوزي و قتل تهديد ميشدند، اين راهپيمايي خط بطلاني بر تمامي پندارهاي سلطنتطلبان كشيد و خوابهاي پريشان آنان را بيتعبير گذاشت. در اين زمان امام خميني ادامه نهضت را به عنوان يك تكليف الهي اعلام نمود و راهپيمايي ميليوني مردم به عنوان پشتيباني از دولتِ موقتِ منصوب شده از طرف رهبر انقلاب اسلامي ايران، تهران و شهرستانها را غرق در تظاهرات نمود. در پايان اين راهپيمايي عظيم، قطعنامه هفت مادهاي قرائت شد و نخست وزيري بازرگان مورد تاييد قرار گرفت.
پيرمرد نابينا، نخستين خونخواه حسين (ع)
نخستين حركت انقلابي، قيام عبدالله بن عفيف، پيرمردي نابينا بود كه با ورود اهل بيت عصمت و طهارت (ع) به مجلس ابنزياد، او هم به آن مجلس وارد شده و با سخنان داغ و آتشين خود، به لعن و نفرين و افشاي جنايتهاي بنياميه و يزيد پرداخت و سرانجام در منزل خود محاصره شده و توسط عمّال ابنزياد به شهادت رسيد.
پس از آن، قيام "توّابين " به رهبري سليمان بن صرد خزاعي و تني چند از بزرگان كوفه شكل گرفت. آنان كساني بودند كه به حضرت امام حسين (ع) نامه دعوت به كوفه نوشته بودند، اما با حركت و ورود امام به عراق، سكوت كرده و به ياري امام اقدام نكردند.
پس از شهادت امام حسين (ع) و اسارت اهل بيت آن حضرت، وجدانهاي خفته اين افراد بيدار شده و خود را در خسران عجيبي ديدند و براي كفّاره گناه خود، دست به قيام زده در برابر ابنزياد و سپاه او به مبارزه برخاستند.
گرچه قيام توابين به ثمر نرسيد، ولي براي بيداري امت اسلامي، جرقه قابل توجهي بود و زمينه و جرأت و جسارت قيام در برابر حكومت ديكتاتوري اموي را به خوبي فراهم كرد.
* قيام مختار، مهمترين و مؤثرترين قيام در برابر جنايتكاران كوفه
مختار ابو عبيد ثقفي از قبيله ثقيف، كنيهاش ابو اسحاق و لقبش مختار كيسان بود. فرقه كيسانيه به مختار منسوب هستند.
مختار در سال اول هجرت متولد شد. او جنگجوئي شجاع بود و به همراه پدرش، در سيزده سالگي در يكي از جنگها شركت كرد.
مختار را به مدح و ذم توصيف كردهاند،به علت خونخواهي حسين بن علي و يارانش بسيار او را ستودهاند، آن چنان كه امام باقر (ع) فرموده است: "مختار را دشنام ندهيد، او قاتلان ما را كشت و خونخواهي ما نمود ". از طرفي، بعضي آن را "كذّاب " ناميدهاند و اتهاماتي چون ادعاي "نبوّت " براي خودش و ادعاي "مهدويت " براي محمد بن حنفيه و تأسيس فرقه كيسانيه را براي او برشمردهاند كه اغلب اين نسبتها، بعد از مرگ مختار بوده و همانگونه كه در تاريخ نقل شده است، مهمترين عامل اين اتهامات، ضرباتي است كه او بر پيكر امويان وارد كرده است.
مختار مردي باهوش و آگاه و خردمند بود. او تعبّد زياد داشت و به گفته همسرش از بندگان صالح خدا بود. همسر او بعد از اين توصيف به دستور "مصعب بن زبير " زنداني و بعد به قتل رسيد.
پدرش در واقعه يومالحجر در عراق به قتل رسيد و پس از آن، مختار تحت سرپرستي عمويش سعد قرار گرفت. خانواده او به سرپرستي عمويش به كوفه هجرت كردند.
علي (ع ) كوفه را مركز خلافت قرار داد. آن حضرت عموي مختار را استاندار مدائن كرد و مختار نيز در كنار عمويش در آن جا ساكن شد و مختار بعدها از شيعيان شد.
مختار پس از شهادت علي (ع) به بصره رفت و مدتي در آنجا ماند. پس از مدتي دوباره به كوفه آمد. وقتي مسلم بن عقيل از سوي امام حسين (ع ) به كوفه رفت، در منزل مختار سكونت كرد و به خاطر همكاري با مسلم بن عقيل به زندان انداخته شد.
عبدالله عمر، "صفيه " خواهر مختار را به همسري برگزيد و به اين ترتيب مختار فاميل عبدالله بن عمر شد. مختار در تمام مدتي كه جريان كربلا رخ داد، در زندان بود تا اينكه بعدها با وساطت عبدالله بن عمر از زندان آزاد و مجبور به سفر به طائف شد.
مختار، هنگامى از زندان رهايى يافت كه واقعه كربلا و قيام اباعبدالله الحسين(ع) و شهادت آن حضرت و يارانش در كربلا به پايان رسيده بود و او افسوس فراوان مىخورد كه چرا توفيق حضور در ركاب آن حضرت را نداشت. مختار از آن پس به سوى حجاز رفت و در مكه با قيام "عبدالله بن زبير " آشنا شد.
وى پس از ديدارهايى با عبدالله بن زبير، وى را هم فكر و هم عقيده خويش نيافت و بدين جهت از وى جدا شد و به طائف رفت و پس از يك سال، بار ديگر به مكه رفت و با وساطت برخى از شخصيتها، دوباره با عبدالله بن زبير ديدار كرد و با او به صورت مشروط بيعت كرد و شرط او اين بود كه وى، پس از عبدالله بن زبير، بالاترين پست حكومتى را داشته باشد، تا از اين طريق به هدفها و خواستههايش برسد.
در جريان محاصره مكه توسط سپاه اموي، مختار نيز در كنار ديگران از حرم الهي دفاع كرد. پس از پايان محاصره، مختار به كوفه بازگشت. در اين زمان كوفه به دست طرفداران عبدالله بن زبير افتاده بود.
روز يکشنبه 15 بهمن سال 1357امام خميني طي حکمي مهندس مهدي بازرگان را به عنوان نخست وزير دولت تعيين کرد. پس از خروج شاه در 26 دي 1357 و کسب راي اعتماد کابينه بختيار از مجلسين، امام خمینی نخستين ضربه را بر کابينه بختيار وارد کردند و به تمامي کارکنان اعتصابي دولت دستور دادند وزراي غيرقانوني را به وزارتخانه ها راه ندهند، اين اقدام بختيار را به شدت مستاصل و تضعيف کرد. دومين ضربه نيز ورود امام به ايران بود که با وجود مخالفت هاي بختيار بالاخره در روز 12 بهمن انجام شد. سومين ضربه بر جسد نيمه جان کابينه غيرقانوني، سخنراني امام در بهشت زهرا بود که در فرازي پرشور از سخنان خود وعده دادند که: «من دولت تعيين مي کنم، من توي دهن اين دولت مي زنم». 2روز بعد (شامگاه 14 بهمن) جلسه مهمي با حضور اعضاي شوراي انقلاب اسلامي در اقامتگاه امام در دبستان علوي شماره 2 در خيابان عين الدوله ايران برگزار شد و تا ساعت 11 شب ادامه داشت. در اين جلسه مهندس بازرگان به عنوان نخست وزير تعيين شد و حکم وي که تاريخ 6 ربيع الاول 1399 [15 بهمن 57] را بر پيشاني داشت صادر شد. روز 16بهمن مراسمي در آمفي تئاتر مدرسه علوي برگزار شد و حکم نخست وزيري به او اعطا شد. اين مراسم ساعت 5:30 بعد از ظهر با حضور جمع زيادي از خبرنگاران داخلي و خارجي با سخنان امام آغاز شد.
امام خمینی (ره) در روز سیزدهم بهمن ماه سال 57 دیدارهای خود را با اقشار مختلف آغاز کردند.
در آن روز به نوشته روزنامه اطلاعات، هزاران تن از مردم تهران برای دیدن آیتالله خمینی به مدرسه علوی رفته بودند و کمیته استقبال از امام خمینی نیز طی اطلاعیهای ساعات دیدار با امام را مشخص کرد.
بر اساس این اطلاعیه، مردان از ساعت 9 صبح تا 12 و زنان از ساعت 3 بعدازظهر تا 6 میتوانستند برای دیدار با امام به محل اقامت ایشان بروند.
امام در آن روز (13 بهمن) در جمع کارکنان و نویسندگان روزنامه اطلاعات به تبیین وظیفه خطیر مطبوعات اهل قلم پرداختند.
ایشان در این سخنرانی تصریح کردند: اهل قلم وظیفه خطیری دارند و باید هوشیار و مراقب باشند چرا که یک کلمه به صورت مکتوب گاه میتواند زیانبخش باشد.
بر اساس این گزارش، ایشان همچنین در این روز در جمع روحانیون به فعالیتهای زورمداران در دشمنی با اسلام اشاره کردند و بر لزوم ائتلاف علما با سایر اقشار مردم تاکید کردند.
امام در این دیدار اظهار کردند: مبارزه ادامه دارد و رمز پیروزی شما، وحدت کلمه است.
ایشان با اشاره به صدماتی که به خاطر از دست دادن نیروی انسانی در اثر جنایات سلسله پهلوی به جامعه وارد شده است، افزودند: دیگر دوران حقهبازی و مردم فریبی شاه با حربه ملیت و آزادیخواهی به سر آمده است. همان آزادیخواهی که خود مردک گفت آزاد زنان و آزاد مردان، همان آزادی که میگفت من آزادی دادم به ملت در صورتی که پشتش مسلسل بود، توپ و تانک. الان هم بعضی از کسانی که با او ارتباط دارند با روشهای ظاهرا اصلاح پیش آمدهاند و میخواهند منافع اجانب را حفظ کنند. خود محمدرضا هم این ادعا را میکرد. به قرآن مجید توسل میجست و از آزادی زنان و مردان میگفت، همه حیله است و ملت باید بیدار باشد.
امام همچنین با گروهی از نظامیان و نیروی هوایی (همافران) دیدار کردند و به نوشته روزنامه کیهان، امام خمینی (ره) در آن سخنرانی به دولت بختیار هشدار داد و گفت اگر یک نفر از این همافران با دست این جلادان از بین برود، ما همه آنها را به کیفر اعمالشان میرسانیم.
در سیزدهم بهمن 57 در حالی که امام با اقشار مختلف از مردم دیدار میکردند شهردار تهران نیز استعفای خود را به امام خمینی (ره) تسلیم کرد و 22 نماینده مجلس شورای ملی نیز استعفا دادند.
در این روز شاپور بختیاری در مصاحبهای با رادیو ملی فرانسه گفت: موجودیت و وحدت کشور بر همه مسائل دیگر از جمله آیتالله خمینی، شاه و قانون اساسی مقدم است.
در این روز همچنین یاسر عرفات طی پیامی که برای امام ارسال داشتند، گفت: نتایج پیروزی ملت ایران در مرزهای این کشور متوقف نخواهد شد.
قذافی رهبر لیبی نیز در گفتوگو با تلویزیون فرانسه گفت: تاکنون از رهبران انقلابی ایران درخواست کمی از ما نشده است اما به مجرد رسیدن چنین درخواستی بدون اندک درنگی هر آنچه در قوه داریم کمک خواهیم کرد.
انور سادات رییسجمهور مصر نیز در اظهارنظری واکنش خشمگینانه خود را نسبت به وقوع انقلاب در ایران ابراز داشت.
در همین روز بر اساس آنچه که روزنامه اطلاعات منتشر کرده کریم سنجابی رهبر جبهه ملی ایران گفت: شاپور بختیار که معتقد به دموکراسی است باید از نخستوزیری استعفا دهد.
سنجابی گفت: مخالفان رهبری آیتالله خمینی اقلیت بسیار کمی هستند.
او تاکید کرد که جبهه ملی به جنبش ملی ایران به رهبری حضرت آیتالله خمینی وفادار است و این سیاست را همچنان ادامه میدهد.
همچنین این روزنامه نوشت: کمیته اجرایی حزب توده ایران خواستار مبارزه مسلحانه برای برانداختن دولت بختیار شده است.
حزب توده ایران در بیانیه خود از بختیار به عنوان یک فرد خائن نام برد و اعلام کرد که رهبران جنبش دموکراتیک نباید در برابر مانورهای مختلف دشمن حتی یک لحظه درنگ کنند و باید ملت را به تدارکات و سازمان دادن مقاومت و نبرد مسلحانه فرا خوانند.
حزب توده در بیانیه خود افزود: «امپریالیستها و نوکران آنها میکوشند ملت را با هیولای کمونیسم و با خطری که متوجه تمامیت ارضی کشور است و دروغهای دیگر بترسانند و به این ترتیب جبهه متحد ملت را تضعیف کنند و بین مبارزان مذهبی و نیروهای دموکراتیک تفرقه اندازند.»
حزب توده اضافه کرد: «با اعتصاب غذا کاری از پیش نمیرود، بلکه با یک حمله مسلحانه و اشغال واحدهای نظامی و پایگاههای مهم دشمن میتوان دستگاه نظامی خلق را در هم شکست و خویشتن را در خدمت خلق قرار داد.»
دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا علیه مداخله آمریکاییها در امور داخلی ایران، در برابر کاخ سفید تظاهرات کردند.
طبق اسناد در همان روز در چند شهر کشور، از جمله سمنان و تربت جام، در پی تظاهرات مردم چند نفر به شهادت رسیدند.
همچنین سرهنگ معتمدی یکی از اعضای بلند پایه ساواک در این روز در تهران کشته شد.
در 12 بهمن 1357 حضرت امام خميني پس از نزديك به 15 سال دوري و تبعيد از وطن، در ميان استقبال پرشور مردم قدم به خاك ايران اسلامي گذاشت و بزرگترين استقبال تاريخ در تهران شكل گرفت. استقبال گسترده مردم آگاه و بيدار ايران از امام، چنان بينظير بود كه ميتوان گفت در هيچ دورهاي از تاريخ معاصر، مردم، از يك شخصيت محبوب خود، اين چنين استقبال نكردهاند. امام، پس از يك سخنراني كوتاه تشكرآميز در فرودگاه، براي اداي احترام به شهيدان انقلاب اسلامي به مرقد آنها در بهشت زهرا رفتند. در مسير بهشت زهرا، دريايي از انسانها موج ميزد و اتومبيل با كندي ميتوانست حركت كند. ساعتها طول كشيد تا اين فاصله طي شد. اتومبيل حامل امام را دهها موتور سوار حفاظت ميكرد. برسقف اتومبيل حاملِ حضرت امام، جوانان عضو كميته استقبال قرار داشتند و از مردم درخواست ميكردند كه راه را باز نمايند. صدها خبرنگار و عكاس، از اين مراسم عكس ميگرفتند تا هر چه زودتر، اين حادثه تاريخي را مخابره نمايند. جمعيت استقبالكننده در طول 33 كيلومتر از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا را بين 5 تا 8 ميليون نفر يعني بيش از جمعيت آن روز تهران تخمين زدند. صدها هزار نفر از شهرهاي مختلف كشور به تهران آمده بودند تا در اين مراسم باشكوه شركت نمايند. ورود اتومبيل حامل امام، با آن جمعيت انبوه امكانپذير نبود لذا از هلي كوپتر استفاده شد. امام در بهشت زهرا، در جايي كه هزاران شهيد گلگون كفن انقلاب آرميده بودند و در ميان انبوه جمعيت سخنان مهمي ايراد فرمودند. ايشان در اين سخنراني كه يكي از پرجمعيتترين اجتماعات تاريخ بود، غيرقانوني بودن رژيم سلطنت پهلوي را با استدلال مطرح و خطوط آينده انقلاب و دولت اسلامي را ترسيم نمودند.
امام خميني(ره) پس از بازگشت پيروزمندانه به ميهن اسلامي ايران، در تهران اقامت نمودند تا پايههاي حکومت اسلامي استقرار يابد. معظمٌ له پس از تشکيل دولت موقت و سامانيابي نسبي اوضاع کشور، بنا به وعدهاي که داده بودند هجده روز پس از پيروزي انقلاب در تاريخ دهم اسفند 1357ش، به کانون انقلاب اسلامي، يعني قم عزيمت نمودند. اما آن حضرت، 11 ماه بعد در اثر ابتلا به بيماري قلبي، در دوم بهمن 1358ش، مجدداً به تهران بازگشتند و از آن پس، به علت ضرورت رهبري نظام اسلامي از نزديک و لزوم حضور ايشان در مرکز کشور، تا پايان عمر پر بار خويش در تهران اقامت گزيدند.
ولادت امام عسگری علیه السلام
اغلب تاریخ نویسان معتقدند امام عسکری علیه السلام در سال 232 ق در شهر مدینه چشم به جهان گشود و هنوز چندسالی از عمر مبارکش نمی گذشت که به همراه پدر بزرگوارش امام هادی علیه السلام از مدینه به سامرا تبعید شد و در مرکز عسکر (لشکرگاه) تحت نظارت مأموران خلیفه ساکن شد. آن حضرت و پدر بزرگوارشان به مناسبت این که در محل استقرار لشکریان حکومت ناگزیر به سکونت شده بودند، عسکریین علیه السلام (= دو عسکری) لقب یافته اند.
دوران امامت حضرت عسکری علیه السلام
امام یازدهم در سال 254 ق، به دنبال شهادت امام هادی علیه السلام و در حالی که بیش از 22 سال از عمر مبارک آن حضرت سپری نشده بود، منصب امامت را عهده دار شدند و حدود شش سال یعنی تا 26 سالگی به ارشاد و هدایت مردم مشغول بودند. آن حضرت سرانجام در هشتم ربیع الاوّل سال 260 ق به دسیسه معتمد عباسی و در شهر سامرّا به شهادت رسیدند و جنازه مطهرشان در کنار مرقد منوّر پدر بزرگوارشان امام هادی علیه السلام به خاک سپرده شد که میعادگاه شیعیان جهان است و عاشقان ولایت چون پروانه به دور شمع وجودش می چرخد.
طلوع فرخنده
نسیم سحری، جان مایه عشق را به گستره خاک بخشید. آبشاری از نور، از خنده های شادمانه خورشید، به میهمانی زمین آمد. دریچه ای از شادی بر دل ها گشوده شد و ترنّم شکفتن نوگلی معطر، در باغستان توحید، دل ها را مفتون و مجذوب خویش ساخت. امام حسن عسکری علیه السلام روح حماسه، چکاد بلند آفتاب، چهره روشن ایستادگی، سیمای بلند فرزانگی، پگاه پرتبسم ایمان، چراغ دار راه انسان، طلیعه خورشید صداقت و صفا، راه بان فتوت و مردی، یاور ستمدیدگان و محرومان، پاسدار ایمان و آرمان، مدافع حریم مهر نبوی، تداوم بخش راه عدل علوی علیه السلام ، و رسواگر دشمنان اسلام مصطفوی است. اینک در سال یادِ میلاد خجسته آن مولا، سلامی صمیمی و سرشار از گل و باران، بر ساحت آن مرهم زخم های خسته دلان می فرستیم و به شما گرامیان به مناسبت این طلوع فرخنده، تهنیت و شادباش می گوییم.
خورشید یازدهم
اماما! خورشید عدالت را تو پروریده ای. مژده دیرپایی صالحان تویی. شکوه عارفانه ایمان تویی. این تویی که در یک پگاه آفتابین، بر بلندای زمانه می ایستی و به هیئتِ آن منجی می نگری که دست مهربانش همه شمشیرهای ستم را می شکند و آفتاب وجودش، یخ تاریخ را آب می کند؛ هر رنگ تیره و تار را از چهره جهان می زداید و بر گیسوان زمین گل برکت و عدالت و ایمان می زند. سلام بر تو و بر فرزندت حضرت موعود. هم او که می آید تا خدا را تفسیر، عشق را تکثیر، و محبت را تقسیم کند. می آید تا به دادخواهی ستمدیدگان، بیرق عدالت را بر دوش گیرد. خورشید یازدهم! ما هرروز با سبدی دعا به استقبال فرزندت می رویم و در آینه قنوت قلبمان زیارتش می کنیم و بر ضریح چشمانش دخیل می بندیم تا شاهد رویش سبز لحظه ظهورش باشیم. آری، عدالت، پاره ای از تن توست ـ ای امام عسکری ـ و جهان لحظه شمار گل آرایی فرزند تو. اینک بر تو و بر آن خورشید، بر تو و بر آن گل غایب، بر تو و بر نایب بر حق آن غایب، سلامی بی کرانه نثار باد!
|
سلیمان بن صرد و شیعیان کوفه حرکت خود را از سال 61ه ق آغاز کردند.وقتی امام حسین(ع) به شهادت رسید،سلیمان و مسیب بن نجبه فزاری،پشیمان شدند و به همراه گروه دیگر گفتند راه توبه و پشیمانی از آنچه که انجام داده ایم چیست؟
لطفا به ادامه مطلب بروید
سردار شهيد حسن دشتي از جمله شهداي والامقام و افتخار آفرين استان دارالعباده يزد است که براي اعتلاي نظام مقدس جمهوري اسلامي، درس شجاعت ، ايثار و فداکاري بر جاي گذاشته است .
مشخصات سردار شهيد حاج حسن دشتي
نام : حسن
نام خانوادگي :دشتي رحمت ابادي
نام پدر : جواد
تاريخ تولد :اسفند 1337
تاريخ شهادت :بهمن 1365
سن : 26 سال
محل شهادت : شلمچه
نحوه شهادت : بر اثر اصابت ترکش خمپاره
مدت نبرد : 6 سال
ميزان تحصيلات : دانشجو رشته فرماندهي عالي دانشگاه امام حسين (ع)
متاهل / مجرد : متاهل
تعداد فرزندان: 2 فرزند
عمليات هاي مهمي كه شركت داشته است : شهيد در 32 عمليات شركت داشته است از جمله بدر، خيبر، والفجر مقدماتي , والفجر هشت، قدس پنج و کربلاي 1 و 2 و 3 و 4 و 5 ........
عملياتي كه در ان به شهادت رسيده است : كربلاي 5
سمت شهيد : رئيس ستاد تيپ 18 الغدير سپاه
بخشي از وصيت نامه شهيد :
بسم رب شهدا و الصديقين
...جمهوري اسلامي شجره ي طيبه اي است كه از چشمه زلال اسلام سيراب و با اهداء خون هزاران خون انسانهاي شريف آبياري گرديده است امروز بدست ما سپرده شده و حراست و مراقبت از آن بر همه ي ما واجب و ضروري است .مردم شريف و قهرمان اين را بدانيد كه اسلام در خطر كفر است و دشمنان اسلام براي مقابله ي با آن جبهه اي گشودند.
بدانيد كه امروز روز آزمايش خداوندي است و اين مهم تكليف است كه از هيچ كس ساقط نمي شود...
مردم بدانيد كه مرگ حق است و قطعاٌ سراغ همه ي ما خواهد آمد چه خوب است كه خود انتخاب كني .
نه زندگي آنقدر شيرين است و نه مرگ آنقدر ترسناك كه آدمي شرافت و انسانيت خويش را زير پا نهد و از ترس مرگ در بستر بميرد پس بدانيد دنيا [محل] گذر است و مقر ماندن ديار ديگري است.
كمر همت ببنديد و دين خدا را ياري كنيد و شر اجانب را از كشور رسوا ا.. كوتاه نماييد و اين قرن ،قرن سرفرازي مستضعفين و قرن خفت و زبوني مستكبرين است . بدانيد استواري گامهايتان دنيا را به اعجاز كشانده و زورمندان را نا اميد و محرومين را اميدي دوباره بخشيده .با توكل به خدا و ايمان به پيروزي و حقانيت راهمان براي مجد و عظمت اسلام قيام مضاعف كنيد. نصرت خداوند با پبروزي نزديك است...
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 51
بازدید ماه : 87
بازدید کل : 70439
تعداد مطالب : 790
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1